خرخیز. [ خ َ ] ( اِخ ) نام شهری است از ختا و ختن که مشک خوب در آنجا میشود و نوعی از جامه ابریشمی هم از آنجا آورند، و بجای زای هوز رای قرشت هم گفته اند که بر وزن شبگیر باشد. ( برهان قاطع ). شهری است در ترکستان که مشک تندبوی دارد و جامه ابریشمی نفیسی در آن ببافند. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) . لسترنج در سرزمینهای خلافت شرقی آورده : ناحیه بزرگ کوهستانی در سمت خاور و جنوب غرجستان معروف بود به غورو غورستان و از هرات تا بامیان و حدود کابل و غزنه امتداد داشت که عبارت از منطقه جنوب رودخانه هرات باشد. جغرافی نویسان قرون وسطی به این مطلب اشاره کرده اند که رودهای بزرگ مثل هریرود و هیرمند و خواش و فراه ( که بدریاچه زره میریزد ) از این ناحیه سرچشمه می گیرند و از حدود غرجستان نیز رود مرغاب برمیخیزد. از جغرافیای این منطقه وسیع کوهستانی متأسفانه شرحی بما نرسیده است و محل شهرها و قلعه های آنجا که در تواریخ ذکر گردیده است معین نیست. در قرن چهارم هجری بگفته ابن حوقل غور بلاد کفر بود گو اینکه جماعتی ازمسلمین نیز در آنجا میزیستند. دره های آنجا معمور بود و چشمه ها و نهرها و باغهای بسیار داشت و به داشتن معادن نقره و طلا معروف بود و اکثر این معادن در ناحیه بامیان و پنجهیر قرار داشت و غنی ترین آنها در محلی موسوم به خرخیز واقع بود. پس از زوال دولت سلطان محمود غزنوی امراء غور که سابقاً از اعوان و یاران وی بودند استقلال یافتند و قلعه فیروزکوه را مرکز فرمانروایی خود قرار دادند. فیروزکوه قلعه بزرگی بود درکوهستان ولی امروز محل آن معلوم نیست. ( از سرزمینهای خلافت شرقی ترجمه فارسی ص 433 ) : سخن اندر ناحیت خرخیز، مشرق وی ناحیت چین است و دریای اقیانوس مشرقی و جنوب وی حدود تغزغز است و بعضی از خلخ و مغرب وی از حدود کمیاک است از ویرانی شمال... که آنجا مردم نتوانند بود از سختی سرما و این ناحیت مشک بسیار افتد و موهای بسیار و چوب خدنگ و چوب خلج و دسته کارد و ختو خیزد و ملک ایشان را خرخیز خاقان خوانند و این مردمانند که طبع ددگان دارند و درشت صورتند وکم موی و بیدادکار و کم رحمت و مبارز و جنگ کن و ایشان را با همه قومی که از گرداگرد ایشانست جنگ است و دشمنی است و خواسته ایشان از جهازهای خرخیز است و گوسپند و گاو و اسب ، و میگردند بر آب و گیا و هوا و مرغزار، ایشان آتش را بزرگ دارند و مرده را بسوزند و خداوندان خیمه و خرگاهند و شکار کنند و نخجیر زنند... کمجکث [ شهری است ] که خرخیز خاقان آنجا نشیند و هیچ نوع را از خرخیز ده ها و شهرها نیست البته و همه خرگاه است الا آنجا که نشست خاقان است. ( حدود العالم ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
۱- یکی از اقوام ترک .۲ - شهرهایی که مسکن قوم مذکور بودند بنام آنان (( قرقیز ) ) نامیده میشود . نام شهریست از ختا و ختن که مشک خوب در آنجا میشود و نوعی از جامه ابریشمین هم از آنجا آورند و بجای زای هوز رای قرشت هم گفته اند که بر وزن شبگیر باشد .