خرحمالی کردن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
تقلا کردن، خرحمالی کردن، پرتاب کردن، ضربت سخت زدن
جان کندن، چرک کردن، خرحمالی کردن
جان کندن، خسته کردن، خرحمالی کردن، از پا در اوردن، سخت کار کردن
خرحمالی کردن، زحمت کشیدن، اهسته و محکم حرکت کردن، با زحمت کاری را انجام دادن
خرحمالی کردن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید