خرحمالی

/xarhammAli/

مترادف خرحمالی: بیگاری، کاربی مزد، خرکاری، زحمت بیهوده ومفت، تلاش بی پاداش، زحمت بی اجر، کارپرمشقت

لغت نامه دهخدا

خرحمالی. [ خ َ ح َم ْ ما ] ( حامص مرکب ) عملی که از کار سخت و رنج آور انجام دادن حاصل میشود.

فرهنگ فارسی

عمل بی اجر زحمت مفت .

فرهنگ معین

(خَ. حَ ) (حامص . ) (عا. ) زحمت مفت ، عمل بی اجر.

مترادف ها

grind (اسم)
خرحمالی، کار یکنواخت، عمل خرد کردن یا اسیاب کردن

slog (اسم)
تقلا، سیلی، خرحمالی، ضربت سخت، کوشش سخت

moil (اسم)
خرحمالی

fag (اسم)
خدمتکار، سیگار، سیگارت، خرحمالی، حمال مفت

corvee (اسم)
سخره، خرحمالی

drudgery (اسم)
خرحمالی

elbow grease (اسم)
خرحمالی، نیروی حاصله از کاردستی، کد یمین

plod (اسم)
خرحمالی، صدای پا

punisher (اسم)
خرحمالی

taskwork (اسم)
وظیفه، خرحمالی، خرکاری، کارناخوشایند، کار معلوم

hackwork (اسم)
خرحمالی، نویسندگی و هنرپیشگی سود طلبانه، نویسندگی برای کسب معیشت

spadework (اسم)
خرحمالی، زحمات اولیه کار، کاری که با بیل انجام میدهند

پیشنهاد کاربران

بپرس