خرجوشی

لغت نامه دهخدا

خرجوشی. [ خ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به خرجوش.

خرجوشی. [ خ َ ] ( اِخ ) ابوسعد الخرجوشی. ابن طاهر مقدسی گوید: اما ابوالفرج محمدبن عبداﷲبن محمدبن عبیداﷲبن جعفربن احمدبن خرجوش بن عطیةبن معن بن بکربن سنان شیرازی خرجوشی در بغداد سکنی گزید و در آنجا حدیث گفت ، خطیب از او حکایت کرده و او را از ثقات آورده است. نسبت خرجوشی به جد است نه به خرجوش نام محل. ( معجم البلدان ).

خرجوشی. [ خ َ ] ( اِخ ) ابومحمدبن عبیداﷲبن جعفربن احمدبن خرجوش بن عطیةبن معن بن بکربن سنان خرجوشی شیرازی ، از اهل شیراز و ازراویان بود. وی از ابوبکر محمدبن یحیی بن فارسی حدیث کرد و پسرش ابوالحسن خرجوشی از وی حدیث دارد و جز پسرش کس دیگر از او حدیثی نکرد. ( از انساب سمعانی ).

خرجوشی. [ خ َ ] ( اِخ ) عبداﷲبن محمدبن عبیداﷲبن جعفر... پسر ابومحمدبن عبیداﷲبن جعفر است. وی از راویان ثقة بود و بسوی عراق رفت و از ابوالحسن علی بن عبداﷲ الواسطی و ابوعبداﷲ محمدبن مخلد عطار و جماعتی دیگر حدیث کرد و مرگ او درسال 390 هَ. ق. اتفاق افتاد. ( از انساب سمعانی ).

خرجوشی. [ خ َ ] ( اِخ ) عبدالملک بن ابی عثمان محمدبن ابراهیم خرجوشی ، مکنی به ابوسعد. وی از اهل نیشابور و امامی زاهد و فاضل بود و بمصالح مردمان قیام میکرد و میکوشید که به آنهانفعی رسد. در شهر خود از ابوعمر سلمی و جماعت کثیری حدیث شنید و آنگاه بسوی عراق و حجاز و مصر شتافت و شیوخ بسیاری را درک کرد و از خود تصانیف مفیدی بجای گذارد. ابوالفضل محمدبن طاهر مقدسی گوید که ابوسعد خرجوشی با کاف فارسی نیز آمده است یعنی «خرگوشی » و منسوب بقریتی در خراسانست. قبر ابوسعد خرگوشی فعلاً در خانقاهی در کوچه خرگوش است ولی بر من ( سمعانی ) معلوم نشد که کوچه نام خود را از ابوسعد گرفته یا بالعکس. او بسال 407 هَ. ق. درگذشت. ( از انساب سمعانی ).

خرجوشی. [ خ َ ] ( اِخ ) محمدبن عبداﷲبن جعفر... نواده ابومحمدبن عبیداﷲبن جعفر است. او ببغداد سکنی گزید و مردی ثقه و صدوق بود. از ابوعبداﷲبن خفیف شیرازی و ابوالعباس حسن بن سعد مطوعی و اسحاق بن احمد قاینی و جز اینها حدیث کرد و بسال 422 هَ.ق. در بغداد درگذشت. ( از انساب سمعانی ).

پیشنهاد کاربران

بپرس