خرجردی

لغت نامه دهخدا

خرجردی. [ خ َ ج ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به خرجرد.

خرجردی. [ خ َ ج ِ ] ( اِخ ) احمدبن محمدبن بشارخرجردی ، مکنی به ابوبکر، پسرعم اسماعیل بن ابی القاسم خرجردی. وی چون او در علم و زهد عالم و زاهد بود. بهرات از فقیه شاشی و تنی چند فقه آموخت و در فقه سرآمد همگنان شد و در مدرسه بیهقی به نیشابور منزل گزید و از جماعتی کثیر حدیث شنید و من ( سمعانی ) دو بار او را در نیشابور ملاقات کردم ، یکی بوقت حرکت بعراق ودیگر بگاه بازگشت از عراق و از او حدیث شنیدم. وی در رمضان 543 هَ. ق. به نیشابور درگذشت. ( از انساب سمعانی ). یاقوت درباره او آورد: احمدبن محمدبن اسماعیل بن محمدبن ابراهیم بن مسلم بن بشار بوشنجی خرجردی بشاری مکنی به ابوبکر. او در نشابور سکنی داشت و امام باورع و فاضل و متقی بود، فقه را در هرات به ابتداء نزد ابوبکر شاشی آموخت. سپس شاگردی ابوالمظفر سمعانی کرد و علوم خلاف و اصول را بنزد او خواند و سپس تصانیف او را بخط خود نگاشت. در مذهب او امام ابوالفرج عبدالرحمن بن احمد بزار سرخسی مطلب آموخت و سپس به نیشابور بازگشت و بعبادت حق پرداخت و از مردم رو گرداند. او از بزرگان بسیاری در مرو و هرات و نیشابور و جرجان حدیث شنید. ولادت او بسال 463 و مرگش بسال 543 هَ. ق. در نیشابور اتفاق افتاد. ( از معجم البلدان ).

خرجردی. [ خ َ ج ِ ] ( اِخ ) اسماعیل بن ابی القاسم بن عبدالواحدبن اسماعیل خرجردی ، مکنی به ابوسعید. از عالمان باعمل و عابدان کثیرالعبادة بود و به هرات فرودآمد و از ابوصالح مؤذن و دیگران خبر شنید و چندین تن از وی حدیث روایت کردند. وی بسال 434 هَ. ق. در هرات درگذشت. ( از انساب سمعانی ).

خرجردی. [ خ َ ج ِ ] ( اِخ ) عبدالرحمان بن محمدبن احمد خطیبی خرجردی ، مکنی به ابونصر، از خویشان دو خرجردی مذکور در فوقست. او فقیه و عالمی بزرگ بود، فقه بنزد اسماعیل خرجردی آموخت و از جمع کثیری نیز به نیشابور حدیث شنید. من ( سمعانی ) با او در مدرسه تمیمیه مرو الفت گرفتم و او در واقعه غزان به روی مناره ای بپایین ماجان در حدود سنه 548 هَ. ق. سوخته شد. ( از انساب سمعانی ).

پیشنهاد کاربران

بپرس