چو بتوان راستی را درج کردن
دروغی را چه باید خرج کردن ؟
نظامی.
چندانکه کند بروز او خرج دوران نکند بسالها درج.
نظامی.
آهی بشکنجه درج میکردعمری به امید خرج میکرد.
نظامی.
سخن باید بدانش درج کردن چو زر سنجیدن آنگه خرج کردن.
نظامی.
بشادی شغل عالم درج میکن خراجش میستان و خرج میکن.
نظامی.
خرج فراوان کردن کسی را مسلم است که دخل معین داشته باشد. ( گلستان ). کلمه ای چند بطریق اختصار از نوادر و امثال و شعر و حکایات و سیر ملوک ماضی رحمهم اﷲ تعالی در این کتاب درج کردیم و بعضی از عمر گرانمایه بر او خرج. ( گلستان ).میراث پدر خواهی علم پدر آموز
کاین مال پدر خرج توان کردبیک روز.
سعدی ( گلستان ).
|| نفقه کردن. بخورد و خوراک رساندن امری : یکی زهره خرج کردن نداشت
زرش بود و یارای خوردن نداشت.
سعدی ( بوستان ).
شکم صوفئی را زبون کرد و فرج دودینار بر هر دوان کرد خرج.
سعدی ( بوستان ).
- خرج کردن چیزی ؛ فروختن چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).- خرج کردن کسی ؛ کنایه از هلاک کردن و کشتن. ( آنندراج ) :
فریب جود فرومایگان مخور زنهار
که میکنند ترا خرج تا صلا بخشند.
صائب ( از آنندراج ).
- || فروختن او را، چون کسی اظهار حاجتی پیش آشنایی کند که توقع اعانتی از او دارد گویند مرا خرج کن یعنی بفروش و کار خود سرانجام ده. ( آنندراج ). || فروختن. || رفتن. || بیرون دویدن. || هجوم آوردن. ( ناظم الاطباء ).