خرج دادن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
خرج دادن: برای ثواب و آمرزش، مهمانی و خیرات کردن. ( دیروز خانه حاجی خرج می دادن )
( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
به میان آوردن
کردن ( سعی به خرج دادن. . . )
نشان دادن ( استعداد/ شکیبایی/ سیاست / تواضع . تشخص . . . به خرج دادن )
کردن ( سعی به خرج دادن. . . )
نشان دادن ( استعداد/ شکیبایی/ سیاست / تواضع . تشخص . . . به خرج دادن )
خرج دادن : [عامیانه، اصطلاح] مهمانی دادن در جشن های دینی یا ایام سوگواری.