خرتنکی
لغت نامه دهخدا
خرتنکی. [ خ َ ت َ ] ( اِخ ) غالب جبرائیل خرتنکی ، مکنی به ابومنصور، از قریه خرتنک است و بخاری بمنزل او فرودآمد و در خانه او مرد. او را حکایات زیادی از بخاریست. ( از معجم البلدان ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید