خرت

لغت نامه دهخدا

خرت. [ خ ُ ] ( ع اِ ) سوفار. سَم . سُم . ته سوزن. سوراخ سوزن. ( یادداشت بخط مؤلف ). || سوراخ تیر و سوراخ گوش و مانند اینها. ( از ناظم الاطباء ) ( یادداشت بخط مؤلف ). ج ، خُروت ، اخرات.( یادداشت بخط مؤلف ). || استخوانی خرد نزدیک سینه که آنرا استخوان خنجری گویند. ( ناظم الاطباء ). || ج ِ خرته ، و آن حلقه ها در سر تنگهای خنور باشد. || ( ص ) شتاب رو، منه : ذئب خرت ؛ گرگ شتابرو. کلب خرت ؛ سگ شتابرو. ( از منتهی الارب ).

خرت. [ خ َ ] ( ع مص ) سوراخ کردن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || رفتن بر زمین و راههای آن که مخوف نبود. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). || دلیلی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).

خرت. [ خ ُ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ خُرْتة. رجوع به خرته شود.

خرت. [خ َ ] ( ع اِ ) سوراخ سوزن و سوراخ گوش و تیر و مانند آنها. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ج ، خُروت ، اخرات. رجوع به خُرت شود. || استخوانی است خرد نزدیک سینه. ( منتهی الارب ). رجوع به خُرت شود.

فرهنگ فارسی

سوراخ، سوراخ سو ن، استخوانی نزدیک سینه، استخوان خنجری، اخرات وخروت جمع
سوراخ سوزن و سوراخ گوش و تیر و مانند آنها جمع خروت .

فرهنگ معین

و پرت (خِ تُ پِ ) (اِمر. ) (عا. ) خرده ریز.

واژه نامه بختیاریکا

( خِرت ) فربه؛ چاق

دانشنامه عمومی

خرت ( Valencian pronunciation:  ) یک شهرداری در کمارکا بایکس ماسترات در جامعه والنسیا ، اسپانیا است.
کوه های معروف به مولز دی خرت بر فراز شهر بالا رفته و در محدوده اداری آن قرار دارند.
بر روی تپه معروف به مولا مورادا بقایای یک روستای باستانی ایبری در عصر برنز وجود دارد. در زمان فتح امویان هیسپانیا خسرت یک شهر ساراسین بود که وابسته به سرورا بود. پس از سال 1233 توسط شوالیه های مهمان نواز تصرف شد، سپس در سال 1319، دستور مونته زمام امور را در دست گرفت تا اینکه قرن نوزدهم شاهد پایان مانورالیسم بود. در سال 1836 نبردهای تنومندی بین کارلیست ها و لیبرال ها در مناطق کوهستانی نزدیک خرت رخ داد.
در گذشته خرت به منظور سازماندهی گله داری گاو در منطقه خود، لیگالو مخصوص به خود را داشت. روستای لا بارسلا در سال 1609 و فونتانالز در زمان ماکی ها اسپانیایی در اواسط قرن بیستم متروک شد.
• انروگ ، 51
• لا بارسلا ، 0
• فونتانال ، 0
عکس خرتعکس خرتعکس خرتعکس خرت
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

این واژه کاملا لکی هست و معروف ترین قربون صدقه به زبان لکی هست
به معنی : فدات_ دورت بگردم _ قربونت
مِنَ خِرِت : من به فدات _ من به قربونت
خرت بام : قربونت برم _ فداتشم
بومه خرت : فدات بشم _ قربونت بشم
خِر : معنی چرخش و راه رفتن هم میده
خَر : در زبان لکی معنی آگاهی میده
کلمه کوردی به معنای
فدات بشم ، دورت بگردم

بپرس