خربندج

لغت نامه دهخدا

خربندج. [ خ َ ب َ دَ ] ( معرب ، اِ مرکب ) معرب خربنده : انه [ شیخ ابوالحسن الخرقانی ] خربندجاً یکری الحمار و یحمل الاثقال علیه و کان یقول : وجدت اﷲ فی صحبة حمار. ( از انساب سمعانی در نسبت خرقانی ). و رجوع به خربنده در این لغت نامه شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس