خربند

لغت نامه دهخدا

خربند. [ خ َ ب َ ] ( اِ مرکب ) مکاری. ( محمودبن عمر ربنجنی ). چاروادار. ( یادداشت بخط مؤلف ). خربنده. رجوع به خربنده در این لغت نامه شود.

فرهنگ فارسی

مکاری چاودار

پیشنهاد کاربران

بپرس