خربله. [ خ َ ب َ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) دولاب. چرخاب. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) : تا که ماه دولتت والا شد از چرخ بقانیست گریان درد یارت هیچکس جز خربله.ظهیر فاریابی ( از فرهنگ جهانگیری ).