قارپوز از ترکی رفته توی یونانی و همبنجور به شکل خربوزه وارد فارسی شده جالب اینجاست که بعضی ها نوشتن یونانی هست. چطوره از چین تا سیبری و ایران میگن قارپوز. کی از یونانی رفته اینجاها. بنظرم بعضی چیزها خطاهای خیلی واضحی عستند
خربزه:خواربوسه، بوسه وار خوردن مانند خوردن بستنی بادولب خوردن.
خربزه فارسی شده واژه �کارپوز� یونانی به معنای میوه می باشد
این واژه یونانی به شکل �قارپوز� وارد زبان ترکی شده است .
در ِ لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
منبع عکس. فرهنگ عمید
در تمام لغت نامه این واژه فارسی است و اگر این واژه غیر فارسی بود خود آبادیس می گفت
بازهم می گویم در تمام لغت نامه یا فرهنگ واژه این واژه فارسی کسی به دروغ می گوید این واژه ها باز هم می گویم دروغ نه از ترس خدا می ترسند فقط بخاطر عقاید ضد ایرانی ایران ستیز ی هست کارشان این است که بدون منبع حرف می زند بیشتر یا همیشه یا اگر دارد درست و حسابی نیست از آبادیس خواهشمند هستم چنین چیز غیر منطقی انتشار ندهد خود آبادیس ریشه یابی کرده است.
... [مشاهده متن کامل] خاربوز یا خاربوزا یا قارپوز کلا ترکی هست و تلفظی متفاوت از قارپوز ترکی هست
خربزه، خیارپوز، یعنی میوه ای در ریخت و پوزِ خیار. خربزه از خانواده خیاری ها می باشد به مفهوم پُرخِیر. شاعری به نام لبیبی این مفهوم رو در شعرش آورده است.
سرد و دراز و زردی چون غاوشوی خام
نه سبز چون خیار و نه شیرین چو خربزه
خربزه: سنسکریت: کهربوجه kharbuja؛ پهلوی: خربوزک xarbuzak ( خر: بسیار، بزرگ مانند خرگوش یعنی دارای گوش بزرگ و خرچنگ بوز: بو اک ) ( دارای بوی بسیار، بسیار خوشبو ) .
به گمان من خربوزه خۀر بوزه بوده مثل قار بوز که میشه هندوانه تورکی خۀر یعنی کلا مثل ما میگیم خۀر دوز یعنی کلا نمک خۀر بوزه یعنی بخوری مثل یخه هر کی خر بزه یخوره پای لرزش هم میشینه اینجا تشبیه به بوزه است بوز یعنی یخ نظر من
خر بیضه بوده یعنی مانند بیضه خر ولی به دلیل جامعه شناسی زبان که واژه ها دیسه مودبانه می گیرند، خربیضه، خربزه شده است. مانند مستراح و دست شویی، آبستن یا حامله که باردار شده است.
در زبان وزین کُردی، شَمامَه گویند.
خر بُزه🤭
خر بیزه بوده اول به مرور به خربزه تبدیل شده
به گفتار درست، خرپوزه است
اسامی میوه های مختلف به انگلیسی:
apple = سیب 🍏 🍎
seed ( American ) / pip ( British ) = تخم سیب
pear = گلابی 🍐
banana = موز 🍌
grape = انگور 🍇
watermelon = هندوانه 🍉
... [مشاهده متن کامل]
melon = خربزه، ملون
cantaloupe = طالبی
honeydew melon = طالبی
❗️لطفا برای مشاهده تفاوت این دو طالبی، عکس های هر کدام را در گوگل سرچ و مشاهده کنید
plum = آلو
greengage = آلو سبز
apricot = زردآلو
peach = هلو 🍑
nectarine = شلیل
cherry = گیلاس 🍒
sour cherry = آلبالو
fig = انجیر
persimmon = خرمالو
mango = انبه 🥭
pineapple = آناناس 🍍
avocado / avocado pear = آووکادو 🥑
strawberry = توت فرنگی 🍓
blueberry = بلوبری
blackberry / bramble ( British ) = توت سیاه
raspberry = تمشک
❗️بعضی جا ها هر دو کلمه رو تمشک معنا کردند. برای مشاهده تفاوت این دو، لطفا هم blackberry و هم raspberry رو در گوگل سرچ کنید و تصاویر هر کدام رو مشاهده کنید
orange = پرتقال
tangerine = نارنگی 🍊
clementine = نارنگی یافا
lemon = لیمو 🍋
lime = لیمو ترش
pomegranate = انار
kiwi / kiwi fruit = کیوی 🥝
quince = به
stone ( British ) / pit ( American ) = هسته میوه
به زبان گیلکی دانه خوره ( مانند خربزه ولی مثل خیار
دراز باطعم خربزه )
خربزه
در پارسی میانه ( ساسانی ) :خَربوزَک
امروزه:خربزه
پیوستِ دیدگاه پیشین:
به گمانم می تواند این ریشه یابی نیز درست باشد:
( خر ) هرگاه در زبان پارسی به عنوان پیشوند به کاررفته است، به چم ( بزرگ، گُنده ) بوده است.
( بزه ) نیز به همان پوز و پوزه اشاره دارد.
... [مشاهده متن کامل]
روی هم رفته، خربزه به چمِ ( پوزه بزرگ ) و یا آنطور که کاربر گرامی مهدی کشاورز گفتند، ( خیار بزرگ ) معنا می دهد.
خربزه از دو کلمه ( ( خر= بسیار زیاد وکلان ) ) و ( ( بزه= تغییریافته کلمه مزه ) ) تشکیل یافته یعنی خربزه = میوه خیلی بامزه. ولی معنی دوم :خربزه از دوکلمه تشکیل شده: ( ( خر= خوراکی تازه بسیار بامزه ) ) و
... [مشاهده متن کامل] ( ( بزه = پوز ودهان ) ) وخربزه یعنی میوه ای که خوردن آن بوسیله گاز زدن با دندان ها بسیار دلنشین است
درود ُ سپاس
خربزه، آنگونه که از نامش بر می آید خرپوزه است یعنی میوه ای دراز مانند پوزه ی خر
با این همه، گزارش جنابان فرتاش و شیردل را کمابیش رساتر و درستر می یابم.
هرچند می توان آن را چونکه در خانواده خیار است، خیار بزرگ معنا کرد.
... [مشاهده متن کامل]
و کُمبوزه که نارسِ خربزه و . . . است، به گمان کَمبوزه بوده به چم میوه ای که هنوز چیزی از خربزه کمتر دارد.
به هر روی، با درونشُد این میوه از ایران به سرزمینهای پیرامون، نام آن هم با کمی دگرگونی روامند گشته مانند کارپوز در ترکیه که به خربزه و هندوانه گفته می شود.
سوالی که شاید شما هم بپرسید اگر کمبزه همان خربزه کال و نارس است چرا کشاورزان آن را به بازار عرضه می کنند و نمی گذارند بزرگ شود و تبدیل به یک خربزه عالی گردد، اولین جواب، تقاضا است وقتی عده ای حاضرند برای همین خربزه نارس و کوچولو پول خوبی بدهند کشاورز هم عرضه می کند بهرحال عده ای آن را اینجوری می پسندند یا نمی توانند صبر کنند تابستان شود و خربزه تهیه کنند و به قولی تا گوساله گاو شود دل صاحبش کباب شود قضیه این افراد شده است با این تفاوت که این ها، صاحب کمبزه و خربزه نیستند اما بهرحال طاقت و صبر ندارند تا کاملا برسد در ضمن کشاورز هم سریع تر با عرضه کمبزه به درآمد می رسد و نیازی به هزینه آبیاری و مراقبت تا تبدیل به خربزه نخواهد داشت اما حکایت عرضه اولیه این محصول در بازار گویا از این جا نشات می گیرد که کشاورز در حین سرکشی به خیارزار، میوه های کرمو و در حال خراب شدن را جدا کرده است تا اگر برای آن آینده ای نمی بیند لااقل بدرد خوراک گاو و گوسفندش بخورد و آنها را به منزل آورده در آنجا فرزندان یا زنِ خانه خصوصا اگر زن حامله بوده بدنبال کنجکاوی و چشیدن میوه، طعم و مزه ان را می پسندند و سال های آینده هم یاد کمبزه کردند که چه مزه ی نیکو داشت و کم کم، پولدار های عاشق طعم شده، برای بهره بردن، حاضر به پرداخت پول در ازای آن شدند و بدین ترتیب کمبزه خراب و یا ضایعات آن مال بُزی شد و کمبزه های سالم یا تقریبا سالم مال آدم های کمبزه خور، خلاصه نام کمبزه حکایت از خربزه ی کال کرمو شده که فقط بدرد بُزی می خورد است.
... [مشاهده متن کامل]
بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیار میاد، کمبزه و خیار کرمو شده که هرچند از دیده ی کشاورز افتاده اما برای بز و بزغاله حکم چلو کباب دارد. اما وعده دادن دولت هایی چون حسن روحانی به مردم که برجام بیاید چگونه می شود حکایت آن کشاورزی است که بزغاله را بی خوراک گذاشته و می گوید صبرکن وضع خوب می شود و بهار می اید و کمبزه با خیار میاد که البته مردم ایران حتی کمبزه برجام را نچشیدند چه برسد به خربزه ان ( علی برکت ا. . ) .
ریشه ی واژه #خربزه در فارسی و قارپیز در ترکی به معنی هندوانه قارا در ترکی و #خر در فارسی ✅
خر بزه / قارا پیز
خر همان قارای ترکی است قارا به معنی بزرگ است و آن هم از قارماق به معنی مخلوط کردن است. ( از تفسیر های کلفت کردن ، اضافه کردن ، بزرگ کردن )
... [مشاهده متن کامل]
قارا به صورت خر به همان معنی وارد فارسی شده است. ♦️
قارا به معنی سیاه هم از تفسیر بالاتر از سیاهی رنگی نیست ( رنگ بزرگ ) همچنین از تفسیر رنگ کلفتی میتوان گفت.
بوزه یا پیز
برای دانستن مفهوم بوزه متن زیر را بخوانیم : ( نقل قول است )
/دهخدا
بوزک . [ ب َ زَ ] ( اِ مصغر ) بوز است . و آن سبزیی باشد که بسبب رطوبت بر روی نان و گلیم و پلاس و امثال آن بندد. ( برهان ) . بوز. ( آنندراج ) . سبزیی یا سپیدیی پنبه مانند، که از هوای سرد بر نان کهنه یا آچار نشیند. ( غیاث ) . سبزیی که بر نان و جزآن بواسطه ٔ رطوبت و نم نشیند. ( رشیدی ) /
بوز یا بوزک را اگر بر یخ بدانیم بر تفسیر گیاه چنین است که :
گیاه نم دار
گیاه خنک کننده
و قارا پوز یا خربزه
به معنی گیاه نم دار بزرگ یا گیاه خنک کننده ی بزرگ است.
گیاه نم دار قابل قبول تر است که بوز در اینجا به تفسیر رطوبت در گیاه استفاده شده است. ♦️
به ( خربزه ) در زبان پهلوی ( آربوجینا ) می گفتند. باگذر زمان و دگرگونی آوایی آربوجینا به خربزه تبدیل شده است.
آر:آریایی، ایرانی
بوجینا:در زبان پهلوی به خیار، بوجینا می گفتند.
بنابراین، خربزه یا آربوجینا همان خیار ایرانی ( آریایی ) است.
... [مشاهده متن کامل]
همانگونه که در گویش شماری از شهرها و روستاهای کشورمان، خربزه با خیار دارای نزدیکی و قرابت معنایی است.
واژه ( خربزه ) از واژه کهن پهلوی ( پارسی باستان ) زیر برمی آید:
آربوجینا= arbujina خربزه
همانگونه که دریافته می شود، با گذر زمان، با افزودن آوای ( خ ) و دگرگونی آوایی ( ج ) به ( ز ) . . . . . واژه آربوجینا به خربزه ترادیسده ( تبدیل شده ) است.
... [مشاهده متن کامل]
نیاز به یادآوری است که تکبخش بوجینا در زبان پهلوی به چمِ ( معنای ) خیار می باشد. . . ( بوجیناه= bujinah =خیار )
همین واژه ( بوجینا ) با واژه ( پوز یا پوزه ) در پیوند است چرا که در زبان پهلوی به واژه پوزش، بوچیشْن و همچنین ( پوچ= puch پوز، چانه، زنخ، فک )
( پوچَک= puchak پوزه، چانه، زنخ، فک ) هم می گفتند.
پس با این فرنایش ( استدلال ) ، واژه خربزه به دو جانور خر و بز پیوندی ندارد، بلکه به خیار پیوند معنایی دارد. با سپاس
در گویش شهرستان بهاباد، به خربزه، خیار ( به تنهایی ) گفته می شود و کمتر از لفظ خربزه استفاده می شود و به خیار به معنای متداول در کشور، خیار سبز گفته می شود علاوه بر کلمه ی خیار سبز از واژه ی خیاربُلِنگ
... [مشاهده متن کامل] ( خیاربالنگ ) هم استفاده می شود که استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن در این شهر به خیار چنبر، شِنگ گفته می شود.
🍉 خربزه هندی= هندوانه
نام خربزه از دو بخش خر ( بزرگ ) و بزه ( بیضی ) ساخته شده و به معنی میوه بیضوی بزرگ است که در زیر به بررسی ریزتر آن می پردازیم:
■ خر
واژه "خر" یا همسان های آن ( کر، کار، کارا، قره و . . . ) در واژگان بسیاری به صورت پیشوند و به معنی [بزرگ] به کار رفته اند:
... [مشاهده متن کامل]
"خر" مانند خرچنگ ( = دارای چنگال بزرگ )
"کر" مانند کرنای ( = نی بزرگ ) و شهر کرکوک ( = کوه بزرگ ) و کربلا ( =دشت بزرگ )
"کل" مانند سیاهکل ( = گاو سیاه بزرگ )
"کلان" مانند کلان شهر ( = شهر بزرگ )
"کیل" مانند کیلو ( =وزنه بزرگ )
"قره" مانند قره نی ( کرنای، نی بزرگ )
■ بزه:
واژه "بزه" هم از ریشه �ویچ� است به معنی تخم، بیضه و بیضوی شکل و نژاد و فرزند به کار رفته است. بخش دوم واژه خربزه با واژگان زیر هم خانواده است:
بیضه: تخم
بچه: تخم، فرزند
کمبوجیه: فرزند کامیاب
خربوزه: میوه بیضوی بزرگ
انار بیج ( خوراک گیلانی ) : تخم انار
بیجار: کشتزار، جای رشد تخم و دانه
ائیرینم وئجاهی: سرزمین تخم و نژاد آریایی
پسوند - ویچ در نام های سربی و کرواتی به معنی نژاد، برای نمونه ایوانکویچ: ایوان نژاد
👈 خربزه نخستین بار در ایران کشت میشد و از ایران به دیگر جاهای جهان برده شد. هم اکنون نیز ایران سومین کشت کننده بزرگ هندوانه در جهان است هرچند با کم آبی موجود در ایران این رویه باید به زودی دگرگون شود و کارهای صنعتی جایگزین کار کشاورزی شوند. خربزه پس از ایران، در هر سرزمینی به شکل ها و رنگ های گوناگون پرورش یافت. یکی از این خربزه ها خربزه هندی بود که در ایران "هندوانه" نامیده شد در حالی که خود هندی ها همچنان خربزه هندی را "ترابوز" و طالبی را "خربوجا" می گویند که هر دو از واژه پارسی "خربزه" گرفته شده اند. در زیر می بینیم که به جز هندی ها مردم بسیاری از کشورها به هندوانه خربزه می گویند:
🇮🇳هندی: tarabooz
🇵🇰اردو: tarbooz
🇮🇳پنجابی: tarabuja
🇧🇩بنگالی: taramuja
🇹🇯تاجیکی: tarbuz
🇺🇿ازبکی: tarvuz
🇰🇬قرقیزی: darbiz
🇰🇿قزاق: qarbiz
🇦🇿آذری: qarpiz
🇹🇷تورکی: karpuz
Persian Melon = خربزه ( ایرانی )
خربزه ، خر ، خور ، خوردن
بزه ، بوزه ، باز ، بازی ، بباز ، برقص ، بازی کردن یعنی رقصیدن
خربزه یعنی بخور و بباز ، بخور و بلرز ، بخور و برقص .
هر کس خربزه خورد پای لرزش هم می شینه
melon
خربزه = persian - watermelon
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)