خراید. [ خ َ ی ِ ] ( ع اِ ) ج ِ خَریدَه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به «خریده » در این لغت نامه شود. این کلمه را خرائد نیز آورند: و آن خراید را کی از حلی براعت عاطل بوده و از حله بلاغت عاری لباس الفاظ در پوشان. ( سندبادنامه ). و از ترتیب ارزاق خراید با تهذیب اوراق جراید نمی رسم. ( جهانگشای جوینی ).