خرارة. [ خ َرْ را رَ ] ( ع اِ ) باد فرنگ که چوبی است مدور و بر آن ریسمان بندند و در کشاکش آرند تا از آن صدا برآید. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ج ، خرار. بادفره و خذروف. ( یادداشت بخط مؤلف ). || مرغی است بزرگتر ازورکاک. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ج ، خرار. || ( ص ) مؤنث خرار. منه : عین خرارة؛ چشمه بسیار روان آواز کن. ( از منتهی الارب ) :
من منطق عیونه خراره
واردها قریحة طیاره.
( از منظومه سبزواری ).