خراد برزین

لغت نامه دهخدا

خرادبرزین. [ خ َرْ را ب َ ] ( اِخ ) نام یکی از پهلوانان دربار کیکاوس :
چو فرهاد و خرادبرزین و گیو
سرافرازبهرام و گستهم و نیو.
فردوسی.

خرادبرزین. [ خ َرْ راب َ ] ( اِخ ) نام یکی از مستشاران هرمزد :
همی بود خرادبرزین سه ماه
همی داشت این رازها را نگاه.
فردوسی.

خرادبرزین. [ خ َرْ را ب َ ] ( اِخ ) نام آتشکده ای بوده است :
چو بشنید ازو شاه سوگند خورد
بخرادبرزین و خورشید زرد.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

نام آتشکده ای بوده است

دانشنامه آزاد فارسی

خُرّادِ برزین
در شاهنامه ، از دبیران و بزرگان کی نژاد، مشاور هرمز ساسانی و سپس سردار خسروپرویز در جنگ با بهرام چوبین . خُرّاد از سوی هرمز برای آگاهی از چندوچون سپاه ساوه شاه با ارمغان و نامه ای نیرنگ آمیز نزد او رفت و تظاهر به دوستی کرد. چون ساوه در دشت هرات با سپاه بهرام روبه رو شد، به سرزنش خُرّاد برخاست . خُرّاد دروغی آورد و ساوه را از نگرانی درآورد، اما شبانه گریخت و خود را به سپاه بهرام رساند و او را از جنگ با ساوه برحذر داشت . هنگامی که بهرام چوبین سر به شورش برداشت خُرّاد شبانه از بلخ گریخت و به هرمز پیوست . خُرّاد از سوی خسروپرویز به نزد قیصر روم و خاقان چین رفت . او در چین مردی ترک را به نام قلون برای کشتن بهرام به مَرْوْرود فرستاد، که مأموریت با موفقیت انجام پذیرفت .

پیشنهاد کاربران

بپرس