خراجی سر

لغت نامه دهخدا

خراجی سر. [ خ َ س َ ] ( اِ مرکب ) خراج الرأس. خراج سر. سرانه. سرگزیت :
که باشدزبون خراجی سری
که همسر بود با بلنداختری.
نظامی.

فرهنگ فارسی

خراج الراس خراج سر

پیشنهاد کاربران

خراج گزار
خراج ده
مالیات پرداز
کنایه از رعیت
که باشد زبونی خراجی سری
که همسر بود نا بلند افسری
✏ �نظامی�