دفتر به دبستان بود و نقل به بازار
وین نرد بجایی که خرابات خراب است.
منوچهری.
میفروش اندر خرابات ایمن است امروزو من پیش محراب اندرم با بیم و با ترس و هرب.
ناصرخسرو.
نازم به خرابات که اهلش اهل است گر نیک نظر کنی بدش هم سهل است.
( منسوب به خیام ).
منان را خرابات کهف صفاران در آن کهف بهر صفا می گریزم.
خاقانی.
کو خرابات کهف شیردلان تاسگ آستان نشین باشم.
خاقانی.
در خراباتی که صاحب درد او جانهای ماست مایی ما نیست گشت و اویی او ناپدید.
خاقانی.
بانگ برآمد ز خرابات من کی سحر این است مکافات من.
نظامی.
عشق که در پرده کرامات شدچون بدرآمد به خرابات شد.
نظامی.
هم از قبله سخن گوید هم از لات همش کعبه خزینه هم خرابات.
نظامی.
در خرابات خراب عشق تویک حریف باب دندان کس ندید.
عطار.
آنچه لایق اردو بود با حرم فرستادند... و چند را به خرابات. ( جهانگشای جوینی ).و اگر بخرابات رود از برای نماز کردن منسوب شود به خمر خوردن. ( گلستان سعدی ).
ندیدم کسی سرگران از شراب
مگر هم خرابات دیدم خراب.
سعدی ( بوستان ).
هرکه با مستان نشیند ترک مستوری کندآبروی نیکنامان در خرابات آب جو است.
سعدی ( طیبات ).
به خرابات چه حاجت که یکی مست شودکه به دیدار تو عقل از سر هشیار برفت.
سعدی.
من خراباتیم و باده پرست در خرابات مغان بیخود و مست.
همام تبریزی.
شست و شویی کن و آنگه بخرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده.
حافظ.
ساقی بیار آبی از چشمه خرابات تا خرقه ها بشوییم از عجب خانقاهی.
حافظ.
بی پیر مرو تو در خرابات هرچند سکندر زمانی.
؟
- پیر خرابات ؛ آن پیری که خراباتیان را برسر است : به فریادم رس ای پیر خرابات
به یک جرعه جوانم کن که پیرم.
حافظ.
بیشتر بخوانید ...