خراب شده. [ خ َ ش ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) از بین رفته. بیچاره شده : رعیت مظلوم خراب شده و ستم رسیده چه سود داد. ( مجالس سعدی ).
رمبیده، شکسته، فروپاشیده، ویران شدهخراب خسته. [ خ َ خ َ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) مخروبه. خراب شده. ( از ناظم الاطباء ) .تباهی زده+ عکس و لینک