خر وحش

لغت نامه دهخدا

خر وحش. [ خ َ رِ وَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خر وحشی. عِلْج. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به «خر وحشی » شود :
خر وحش اگر بگسلاند کمند
چو در ریگ ماند شود پای بند.
سعدی ( بوستان ).

پیشنهاد کاربران

بپرس