خر رباب. [ خ َ رِ رُ ]( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آن آلت چوبین که بر کاسه رباب و امثال آن بود و تارها بر آن کشند : نشاند عدل تو بر گاو زهره را چون دید که می نشد نفسی از خر رباب جدا.
سپاهانی ( از شرفنامه منیری ).
بچارمیخ بلا چون خر ربابم اسیر ز زخمها که ازاین چرخ پرده در داریم.