خذقدونه

لغت نامه دهخدا

( خذقدونة ) خذقدونة. [ خ َ ق َ ن َ] ( اِخ ) نام مرزیست که طرسوس و مصیصة و اذنه و عین زربه در آنجاست. و یزیدبن معاویه درباره آن گفته :
و ما ابالی بمالاقی جموعهم
بالخذفدونة من حمی و من موم
اذا اتکات الأنماط مرتفقاً
فی دیر مرْ ان عندی ام کلثوم.
چه یزید را خبر از گرفتاریهای سختی بود که بر اثر جنگ بمسلمانها در این ناحیت رسید بود و چون این دو بیت به معاویه رسید، گفت : بخداوند سوگند که او را برخلاف میلش به آنها ملحق خواهم کرد. لذا او را تجهیز کرد و به آنها ملحق گردانید. این نام را «غذقدونه » و «خلقدونه » نیز آورده اند. ( از معجم البلدان ).

پیشنهاد کاربران

بپرس