نکو گفت مزدور با آن خدیش
مکن بد بکس گر نخواهی بخویش.
رودکی.
در ظاهر اگر برت نمایم درویش زینم چه زنی بطعنه هر دم صد نیش
دارد هر کس بتا به اندازه خویش
در خانه ٔخود بنده و آزاد و خدیش.
ابومسلم نیشابوری ( از المعجم فی معاییر اشعار العجم ).
مرحوم دهخدا می گوید: این رباعی را در لغت نامه ها برای خدیش بمعنی کدبانو شاهد آرند، لکن بگمان من واو «و خدیش » افزوده شده است چه میان بنده وآزاد، ثالثی نیست تا خدیش آن باشد و بتواند بنده و آزاد را جمع کند، یعنی معنی شعر این طورباشد: همه کس به اندازه خود خدیش و آزاد و بنده دارد و از طرفی دیگر معنی کدبانو نیز در این شعر صریح نیست چه کدبانو نیز یا کنیز است یا حره و در هر صورت اگر شاهد خدیش بمعنی کدبانو همین رباعی باشد محتاج بتأیید است. || پادشاه. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). خداوند که خدیوش نیز گویند. ( از شرفنامه منیری ). || کدخدای. ( نسخه ای از اسدی ). کدخدای بزرگ. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرای ناصری ) || خداوند خانه. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
خدیش. [ خ َ ] ( اِخ ) نام دهی است از بخش سقز کردستان ونام قدیم آن خدیجه بوده است. ( ازلغات فرهنگستان ).