خدی

لغت نامه دهخدا

خدی. [ خ َدْی ْ ] ( ع مص ) بشتاب رفتن و گام فراخ نهادن شتر یا اسب. ( از منتهی الارب )( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) ( از قاموس ) ( از لسان العرب ). || نوعی از رفتن شتر یا اسب است. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) ( از قاموس ) ( از لسان العرب ). || دویدن خَر مابین میخ و غلطیدنگاه. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از قاموس ).

خدی. [ خ َ دا ] ( ع اِ ) کرمها که با سرگین ستور برآیند. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از قاموس ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

فرهنگ فارسی

کرمها که با سرگین ستور بر آیند

گویش مازنی

/Khedi/ خودی – خویشاوند – آشنا – خودمانی

دانشنامه عمومی

خدی ( به لاتین: Khodi ) یک منطقهٔ مسکونی در گرجستان است که در ناحیه تسخینوالی واقع شده است. [ ۱] [ ۲]
عکس خدیعکس خدی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس