خدنگ افکن. [خ َ دَ اَ ک َ ] ( نف مرکب ) آنکه خدنگ افکند. آنکه تیراندازد. تیرافکن. تیرانداز. خدنگ انداز : پیاده سپر در سپر آخته خدنگ افکن از پس کمین ساخته.اسدی ( گرشاسب نامه ).ز شست خدنگ افکنان خاست جوش کمان گوشه ها گشت همراز گوش.اسدی ( گرشاسب نامه ).