تیر راست و بلند، تیر پیکان دار هم میگن
لطفا برا زبان ترکی در این برنامه تبلیغ نکنین هر جا نگاه میکنم تا بدون دلیل کلمات رو له زبان ترکی می چسبونید
منظورتون از این که ریشه واژه های فارسیو میگین ترکی هست چیه؟
داریوش ابونصری١٢:١٩ - ١٤٠٢/٠٤/٠٧
به نظر می رسد شما دچار سوء برداشت شدید، نسرین هیچ وقت به معنای نرگس نبوده، گویا معرب گل نسترن هست. اگر همچین چیزی حافظ نوشته درست بوده چون استان فارس و شیراز از دامنه های رشته کوه زاگرس محسوب می شدند و گل نسترن وحشی که بوته کوچیکتر و گل های کوچیکتر و بوی کمی دارد بومی زاگرس بودند و در همه نواحی زاگرس یافت می شود و اطراف شیرازم صحرا نبوده به ویژه در عصر حافظ که اصلا نبوده. مساحت جنگل های فارس از شمال هم بیشتر بوده. دو تا دریاچه آب شیرین داشته پریشان و بختگان بعد صحرا بوده؟ : )
... [مشاهده متن کامل] داریوش ابونصری١٢:١٩ - ١٤٠٢/٠٤/٠٧
نسرین همون عربی شده یا معرب گل نسترن هست که بومی زاگرس هست و گونه های مختلفی داره حتی نوع وحشیش در طبیعت زاگرس وجود داره که گل های ریزتری با بوی کم تری داره و بوته کوچک تری هم نسبت به نسترن متعارف دارد.
در گویش قدیم کرمان خِدَنگ به معنی بسیارخوب و عالی است
تمثیلی است که گویند:
آشش خِدَنگ باشد ، کاسه چوبی اهمیت ندارد
یعنی اگر آش عالی باشد حتی در کاسه چوبی هم خوشمزه است
باطن افرادمهم است ظاهر اهمیت چندانی ندارد
با توضیحاتی که در باره تیر خدنگ میبینیم و این که کسی بدرستی درختی که این چوب را تولید کند را نمیشناسد ممکن است از نخست این چوب ناشناخته براستی چوبی افسانه ای باشد. چگونه میشود در تداوم تاریخ و تکرار کاربرد این چوب در طی قرنها کسی درخت مولد این چوب را نشناسد. چرا چاچی کمان که در چاچ ساخته میشد فراموش نشده. افزون بر این این تیر که کاربردش تنها مختص به ایران نبوده و در قسمت های دیگر ایران مانند تاجیکستان و افغانستان اگر وجود واقعی داشته حتما بکار میرفته است و امروز هم ساختش ادامه مییافت. این هم حکایت گل نسرین است که در اشعار حافظ آنرا بسیار میبینید و در شیراز میروییده اما امروز کسی آنرا نمیشناسد و حتی برخی گمان برده اند گل نسرین همان گل نرگس است. چرا کسی به صحرا های شیراز نمیرود تا این گل را در طبیعت پیدا کند؟!. در شاهنامه میبینیم که نسرین باید بوتهء کوچکی باشد زیرا که قرقاول یا تذرو که پرنده نستا بزرگیست بر گل نسرین فرود نمیآید و بر آن نمینشیند چرا که این بوته تحمل وزن پرنده را ندارد.
... [مشاهده متن کامل]
نگردد همی گرد نسرین تذرو
گل نارون خواهد و شاخ سرو
حکیم فردوسی
چوبی که با آن تیر بسازند ممکن است چوبی نسبتا محکم باشد که در برخورد با هدف خرد نشود اما چوب سنگینی مانند چوب درخت گردو و بلوط هم نیست. برخی گفته اند چوب صنوبر یا سپیدار است که میدانید چوب سختی نیست و سختیش در حدود چوب درخت تبریزیست.
خدنگ به معنای درختی است که در گذشته از آن تیر میساختند و در شعر معمولا مجاز از علاقه جنس یا ماکان از تیر و ناوک به حساب می آید
در مازندران ، خَدِنگ ب معنای صدای پر قدرت
تیر
درلهجه همدانی به حیوانی وحشی مانند راسو خدنگ میگویند ونیزبه ادم احمق نیزخدنگ میگویند
حلقه به گوش. فرمانبردار. مطیع
خدنگ:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "خدنگ " می نویسد : ( ( خدنگ نام درختی است که چوبی سخت داشته است و از آن در ساختن تیر و زین بهره می برده اند . می تواند بود که این واژه از ستاک اوستایی خَد به معنی " زخم زدن " بر آمده باشد که در خستن " نیز با بُن اکنون خل ، به کار رفته است . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( ز دیوارها خشت و ز بام سنگ
به کوی اندرون تیغ و تیر و خدنگ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 317. )
در گویش مازنی به کسی که کار احمقانه انجام دهد را خدنگ گویند
غلام حلقه به گوش، فدایی
تیر خدنگ یعنی تیر دوسر
به جز روشنگری هایی که در واژه نامه آمد به جانوری گویند مانند راسو که خستران ( حشرات ) ، خرچنگ ها، کرم خاکی، مارمولک، مارها، پرندگان، و جوندگان از شکارهای او باشد. آن ها تخم پرندگان و لاشه هم می خورند. . به انگلیسی آن را mongoose گویند.
باهوش
خدنگ در زبان پارسی قدیم ( سلسله هخامنشی ) به معنی پیلتن و درشت اندام و نترس و شیر دل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)