در جواب جدیری یا سعید سرور یک دوستان می توانند برود و استاد هزار چهره پدر ساخته ساز توهین همه چی ببینید در بخش پارس جدیری از حساب قدیمی سعید سرور که حساب این چیز ها زیاد داره
ادعای �خدنگ یک کلمه ترکی است و به معنای حیله� و عبارت �خدنگ یاره بنزدیم� که می گویند، بهتر است با مستندات و نگاه زبان شناسی دقیق بررسی کنیم.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱. معنای �خدنگ� در زبان فارسی و ریشه شناسی آن
خدنگ در فارسی یک واژه قدیمی است که در متون کهن فارسی و شعرهای کلاسیک به معنای خنجر کوچک، دشنه، یا سلاح تیز و کوتاه آمده است.
واژه شناسان و لغت نامه های معتبر فارسی مثل �لغت نامه دهخدا� و �فرهنگ معین�، �خدنگ� را به همین معنی ذکر کرده اند.
مثلا در لغت نامه دهخدا:
> خَدَنگ: خنجر کوچک و تیز، خنجرِ نازک و بلند.
در متون ادبی مانند شاهنامه، خنجر کوچک یا سلاح سرد معمولاً با این کلمه اشاره شده است.
- - -
۲. ریشه شناسی �خدنگ� و ارتباط آن با زبان ترکی؟
واژه �خدنگ� ریشه ای فارسی میانه و اوستایی دارد و هیچ مدرک مستند و علمی وجود ندارد که این کلمه ترکی باشد.
اگر به ریشه شناسی فارسی دقت کنیم، �خدنگ� با کلمات مرتبط در فارسی باستان و اوستایی هم خانواده است و به معنای چیزی تیز و نوک تیز ( مانند خنجر ) است.
- - -
۳. آیا �خدنگ� به معنای حیله است؟
هیچ منبع معتبر زبان شناسی یا ادبی این کلمه را به معنای �حیله� یا �نیرنگ� ذکر نکرده است.
این معنی بیشتر ممکن است یک برداشت محلی یا گویشی اشتباه یا حتی جعلی و تحریف شده باشد.
کلمات ترکی که معنای حیله و نیرنگ دارند، مانند �دغل�، �حقه� یا �حیل� هستند و �خدنگ� در ترکی چنین معنایی ندارد.
- - -
۴. عبارت �خدنگ یاره بنزدیم� چیست؟
این عبارت به شکل واضح و رسمی در منابع ادبی ترکی ثبت نشده و بیشتر شبیه یک جمله محاوره ای یا ضرب المثل محلی است که شاید به اشتباه یا به قصد تحریف تاریخی گفته شده است.
�بنزدیم� می تواند از �بنزدم� ( من زدم ) باشد، �یاره� هم ممکن است �یار� یا �دوست� باشد اما این ترکیب جمله معنی روشنی ندارد که ثابت کند �خدنگ� معنای حیله دارد.
- - -
جمع بندی و منابع معتبر
خدنگ کلمه ای فارسی است به معنای خنجر کوچک و تیز، نه حیله.
در لغت نامه های فارسی مانند �دهخدا�، �فرهنگ معین�، و در متون کهن فارسی بارها این کلمه به معنای سلاح آمده است.
هیچ منبع زبان شناسی ترکی یا فارسی علمی �خدنگ� را کلمه ترکی با معنای حیله تأیید نکرده است.
ادعاهایی مثل �خدنگ = حیله� بدون سند تاریخی و زبانی هستند و معمولا بخشی از جریانات نادرست و جعل های تاریخی یا زبانی اند.
- - -
منابع پیشنهادی برای مطالعه
لغت نامه دهخدا ( کلمه �خدنگ� )
فرهنگ معین
شاهنامه فردوسی ( برای استفاده از کلمه خدنگ در ادبیات کهن )
کتاب �ریشه شناسی واژگان فارسی� نوشته دکتر فرهنگ مهر
مقالات معتبر زبان شناسی تاریخی فارسی و ترکی
اگر بخواهید، من می توانم بخش هایی از این منابع را برایتان جستجو و ارایه کنم.
- - -
خدنگ یک کلمه تورکی است . به معنای حیله، خدنگ یاره بنزدیم
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
خدنگ =
درزبان فارسی این کلمه به معنای //تیر راست و بلند و پیکاندار بسیار محکمی که در هر چیزی وارد میشد وعبور می گرد . // اما از آنجا که امروزه نامی ونشانی از همچنین چوبی نیست درایران ، یا در ایران قدیم وکشورهایی که ایران جداشده اند بوده است واکنون نیست ویا اینکه چوبی محکم بوده اما نه به این اندازه و مبالغه کردهاند و افسانه ساخته اند . چون اگر وجود داشت اکنون هم از آن تیر ویا وسایلی دیگر می ساختند .
... [مشاهده متن کامل]
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند .
بیمار که دیده است بدین سخت کمانی
چون اشک بیندازیش ازدیده ی مردم
آن را که دمی از نظر خویش برانی
� حضرت حافظ �
تیر راست و بلند، تیر پیکان دار هم میگن
لطفا برا زبان ترکی در این برنامه تبلیغ نکنین هر جا نگاه میکنم تا بدون دلیل کلمات رو له زبان ترکی می چسبونید
منظورتون از این که ریشه واژه های فارسیو میگین ترکی هست چیه؟
داریوش ابونصری١٢:١٩ - ١٤٠٢/٠٤/٠٧
به نظر می رسد شما دچار سوء برداشت شدید، نسرین هیچ وقت به معنای نرگس نبوده، گویا معرب گل نسترن هست. اگر همچین چیزی حافظ نوشته درست بوده چون استان فارس و شیراز از دامنه های رشته کوه زاگرس محسوب می شدند و گل نسترن وحشی که بوته کوچیکتر و گل های کوچیکتر و بوی کمی دارد بومی زاگرس بودند و در همه نواحی زاگرس یافت می شود و اطراف شیرازم صحرا نبوده به ویژه در عصر حافظ که اصلا نبوده. مساحت جنگل های فارس از شمال هم بیشتر بوده. دو تا دریاچه آب شیرین داشته پریشان و بختگان بعد صحرا بوده؟ : )
... [مشاهده متن کامل] داریوش ابونصری١٢:١٩ - ١٤٠٢/٠٤/٠٧
نسرین همون عربی شده یا معرب گل نسترن هست که بومی زاگرس هست و گونه های مختلفی داره حتی نوع وحشیش در طبیعت زاگرس وجود داره که گل های ریزتری با بوی کم تری داره و بوته کوچک تری هم نسبت به نسترن متعارف دارد.
در گویش قدیم کرمان خِدَنگ به معنی بسیارخوب و عالی است
تمثیلی است که گویند:
آشش خِدَنگ باشد ، کاسه چوبی اهمیت ندارد
یعنی اگر آش عالی باشد حتی در کاسه چوبی هم خوشمزه است
باطن افرادمهم است ظاهر اهمیت چندانی ندارد
با توضیحاتی که در باره تیر خدنگ میبینیم و این که کسی بدرستی درختی که این چوب را تولید کند را نمیشناسد ممکن است از نخست این چوب ناشناخته براستی چوبی افسانه ای باشد. چگونه میشود در تداوم تاریخ و تکرار کاربرد این چوب در طی قرنها کسی درخت مولد این چوب را نشناسد. چرا چاچی کمان که در چاچ ساخته میشد فراموش نشده. افزون بر این این تیر که کاربردش تنها مختص به ایران نبوده و در قسمت های دیگر ایران مانند تاجیکستان و افغانستان اگر وجود واقعی داشته حتما بکار میرفته است و امروز هم ساختش ادامه مییافت. این هم حکایت گل نسرین است که در اشعار حافظ آنرا بسیار میبینید و در شیراز میروییده اما امروز کسی آنرا نمیشناسد و حتی برخی گمان برده اند گل نسرین همان گل نرگس است. چرا کسی به صحرا های شیراز نمیرود تا این گل را در طبیعت پیدا کند؟!. در شاهنامه میبینیم که نسرین باید بوتهء کوچکی باشد زیرا که قرقاول یا تذرو که پرنده نستا بزرگیست بر گل نسرین فرود نمیآید و بر آن نمینشیند چرا که این بوته تحمل وزن پرنده را ندارد.
... [مشاهده متن کامل]
نگردد همی گرد نسرین تذرو
گل نارون خواهد و شاخ سرو
حکیم فردوسی
چوبی که با آن تیر بسازند ممکن است چوبی نسبتا محکم باشد که در برخورد با هدف خرد نشود اما چوب سنگینی مانند چوب درخت گردو و بلوط هم نیست. برخی گفته اند چوب صنوبر یا سپیدار است که میدانید چوب سختی نیست و سختیش در حدود چوب درخت تبریزیست.
خدنگ به معنای درختی است که در گذشته از آن تیر میساختند و در شعر معمولا مجاز از علاقه جنس یا ماکان از تیر و ناوک به حساب می آید
در مازندران ، خَدِنگ ب معنای صدای پر قدرت
تیر
درلهجه همدانی به حیوانی وحشی مانند راسو خدنگ میگویند ونیزبه ادم احمق نیزخدنگ میگویند
حلقه به گوش. فرمانبردار. مطیع
خدنگ:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "خدنگ " می نویسد : ( ( خدنگ نام درختی است که چوبی سخت داشته است و از آن در ساختن تیر و زین بهره می برده اند . می تواند بود که این واژه از ستاک اوستایی خَد به معنی " زخم زدن " بر آمده باشد که در خستن " نیز با بُن اکنون خل ، به کار رفته است . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( ز دیوارها خشت و ز بام سنگ
به کوی اندرون تیغ و تیر و خدنگ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 317. )
در گویش مازنی به کسی که کار احمقانه انجام دهد را خدنگ گویند
غلام حلقه به گوش، فدایی
تیر خدنگ یعنی تیر دوسر
به جز روشنگری هایی که در واژه نامه آمد به جانوری گویند مانند راسو که خستران ( حشرات ) ، خرچنگ ها، کرم خاکی، مارمولک، مارها، پرندگان، و جوندگان از شکارهای او باشد. آن ها تخم پرندگان و لاشه هم می خورند. . به انگلیسی آن را mongoose گویند.
باهوش
خدنگ در زبان پارسی قدیم ( سلسله هخامنشی ) به معنی پیلتن و درشت اندام و نترس و شیر دل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)