خدم و حشم
مترادف خدم و حشم: حواشی، ملازمان، اهل و اعیال، خویشان، کسان، اقوام، نزدیکان، چاکران، نوکران، خدمتگزاران
لغت نامه دهخدا
مترادف ها
همراهان، ملتزمین، نگهداری، حشمت، حفظ، حشم، خدم وحشم
پیشنهاد کاربران
خدم و حشم: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است:
آپگان āpagān ( خراسانی )
آپگان āpagān ( خراسانی )
خدمت کاران چاکران