خدشه
/xadSe/
مترادف خدشه: خراش، ساییدگی، آسیب، صدمه، فساد، گزند، تردید، شبهه، شک، عیب، سوسه
برابر پارسی: خراش، آسیب
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- خدشه بردار ؛ سوسه بردار. چیزی که در آن تصور خلاف و برکناری از صحت رود.
فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱ - خراش : ((خدشه ای وارد ساخت ) ) ۲ - شک شبهه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. اثری که از زخم یا خراش باقی مانده باشد، خراشیدگی، خراش.
مترادف ها
گمراهی، ضلالت، عدم، فقدان، خسارت، زیان، ضرر، خدشه، خسران، مرگ، اتلاف، باخت، خسار
خراش، خدشه، چرک نویس، تراش
گزنده، خسارت، خرابی، زیان، ضرر، اسیب، خدشه، خلل، خسران
عیب، رخنه، شکاف، درز، خدشه، کاستی، اشوب ناگهانی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
آسیب و صدمه
نقص و اشکال