خوبان همه سپاهند اوشان خدایگانست
مر نیک بختیم را بر روی او نشان است.
رودکی.
خدایگانا پامس ( بامس ) به شهر بیگانه فزون ازین نتوانم نشست دستوری.
دقیقی.
بسان عمر و عطای خدایگان بزرگ ابوالمظفر شاه چغانیان احمد.
منجیک.
بستاند آن دیار و ببخشد به بنده ای بخشیدنست عادت و خوی خدایگان.
فرخی.
خدایگان مهان خسرو جهان مسعودکه روزگارش مسعود باد و سخت جوان.
فرخی.
آن هم ملک مروت و هم نامور ملک وآن هم خدایگان سیر و هم خدایگان.
فرخی.
گفتم چه خوانمش که ز نامش رسم بمدح گفتا امیر و خسرو و شاه و خدایگان.
فرخی.
در زیر امر اوست جهان یا جهان خود اوست یارب خدایگان جهانست یا جهان.
عنصری.
خدایگان خراسان و آفتاب کمال که وقف کرد بر او ذوالجلال عز و جلال.
عنصری.
خدایگان فلکست و نگفت کس که فلک مکان دیگر دارد کش اندروست مدار.
( از تاریخ بیهقی ).
خدایگانا برهان حق بدست تو بوداگرچه باطل یک چند چیره شد نهمار.
( از تاریخ بیهقی ).
خدایگانا چون جامه ای است شعر نکوکه تا ابد نشود پود او جدا از تار.
( از تاریخ بیهقی ).
در تاریخ ملوک الفرس بسیار نسختها تأمل کردم که ایشان خدای نامه خوانند که پادشاهان را خدایگان خواندندی. ( مجمل التواریخ و القصص ). پیغامبر [ علیه السلام ] گفتا [ رسولان پرویز را ] این چه شکل است گفتند: «امرنا خدایگان بقص اللحی و عفوالشارب »؛ یعنی که ما را خدایگان فرمود که ریش پست کنیم و سبلت بگذاریم. ( مجمل التواریخ و القصص ).خدایگانا این داستان معروفست
که کرد بنده به شعر خود اندرون تضمین.
مسعودسعد.
خدایگانا شاها ز عدل وجود تو هست بماه دی همه گیتی چو باغ در خرداد.
مسعودسعد.
خدایگان زمانه مظفر و منصوربزر فشاندن بر خلق دستها بگشاد.
مسعودسعد.
خدایگان جهانی و شاه بافرهنگ بیشتر بخوانید ...