خدادهاد کردن.[ خ ُ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جواب نفی دادن. در مقابل پرسش سائلی جواب منفی دادن. کنایه از محروم کردن. چون فقیری از کسی درخواست چیزی کند سؤال شده اگر سؤال او را برنیارد میگویند خدادهادش کرد : نوفل که خدا جز جزا دهادش کرد از در ما خدادهادش.
نظامی.
پیشنهاد کاربران
خدا بدهدت خدا بتو عطا نماید زلفش ره بوسه خواه می رُفت مژگانش خدا دهاد می گفت ✏ �نظامی�