خدائی

/xodA~i/

لغت نامه دهخدا

خدائی. [ خ ُ ] ( حامص ) خدایی. الوهیت. ربوبیت. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). تأله ؛ صقعواجب. ( یادداشت بخط مؤلف ) : زهره دلالت کند بر... شادی و تجمل و داد و خدایی و دین نگاه داشتن. ( التفهیم ابوریحان بیرونی ).... متن عربی التفهیم گوید: العدل و التأله و التمسک بالدین :
نگفتم مگر راست گفتم که نیست
ترا در خدائی وزیر ای قدیر.
ناصرخسرو.
|| سلطنت. حکومت :
بر آفاق کشور، خدائی کنی
جهان در جهان پادشائی کنی.
نظامی.
|| غیب گویی. || احترامی که سزاوار خدا باشد. ( ناظم الاطباء ).
|| ( ص نسبی ) ربانی. الهی. منسوب به خدا :
سلطان یمین دولت محمود امین ملت
آن پادشاه دنیا آن خسرو خدائی.
فرخی.
ایزد همه آفاق بدو داد و بحق داد
ناحق نبود آنچه بود کار خدائی.
منوچهری.
بتقدیر باید که راضی شوی
که کار خدائی نه تدبیر ماست.
ناصرخسرو.
از سر ضعفم سلیم القلب اگر زورم دهند
با انا الاعلی ز نان فرش خدائی گسترم.
خاقانی.
یگانه دوستی بودم خدائی
بصد دل کرده با جان آشنائی.
نظامی.
هست بسیار فرق در رگ و پوست
از خدا دوست تا خدائی دوست.
نظامی.
که خشم خدائی است بیدادگر.
سعدی ( بوستان ).
- دعوی خدائی ؛ ادعای خدائی. ادعای الوهیت.
- خدائی بودن ؛ خوب بودن. نیکو بودن کار و مورد عنایت خدا بودن : خدائی بود بنزین ها نزدیک محل آتش سوزی نبود. ( یادداشت بخط مؤلف ). خدائی بود که فلان کار نشد. ( یادداشت بخط مؤلف ).

خدائی. [ خ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گاوباز شهرستان بیجار. واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری پیرتاج و کنار راه مالرو شاهگدار به گاوباز. این ناحیه در منطقه تپه ماهوری واقع، و آب و هوای آن سردسیری و دارای 230 تن سکنه می باشد. اهالی بزبان ترکی تکلم می کنند و آب آن از چشمه و محصولاتش غلات و لبنیات است. شغل اهالی کشاورزی و گله داری و از صنایع دستی ، زنان قالیچه و گلیم و جاجیم می بافند. راه آنجا مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان گاوباز شهرستان بیجار .

پیشنهاد کاربران

خدا اسم یا نام است و خدائی یا خدایی صفت و خدائیت اسم مصدر یا فعل خدا بودن. به زبان آلمانی به ترتیب از چپ به راست: Gott ، goetlich, Gottheit با تلفظ های گاتّ، گُیتلیش، گاتّهایت.
ناصر به تقدیر باید که راضی شود/ که کار خدائی نه تدبیر آن خسرو است/. . . .
...
[مشاهده متن کامل]

نه تنها ناصر خسرو بلکه هیچکدام از فقیهان، متکلمین، مفسرین آیات و روایات و احادیث، الهی دانان، حکیمان، عارفان، شاعران و ادیبان دینی منجمله خود بنیانگداران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی و همچنین فلاسفه آزاد اندیش چه ایده آلیست و چه ماتریالیست، پدیدار شناس ها ( فنومنلوژ ها ) و نئومن و نوومن شناسان ( نئومنو لوژ - و نوومنو لوژ ها ) از دیر باز تاکنون نتوانسته اند که به موجود بودن یا وجود داشتن سه نوع تقدیر یا سرنوشت زیر پی ببرند: اولی - وسطی - آخری و یا به بیانی دیگر : اولی ؛ دنیوی و برزخی ؛ اُخروی. چارچوب و محتوای سرنوشت اولی با کمیت و کیفیت بهشت برین یعنی حالت قبل از آغاز سفر و سرنوشت برزخی در طول سفر یعنی حالت بین لحظه مرگ در این دنیا و لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا و در بطن و بهمراه آن در مداری برتر و سرنوشت آخری در پایان سفر یعنی همان سرنوشت اولی، از پیش و یکبار برای جاودانگی آفریده شده و تعیین گردیده اند و تصویر کلی و جزئیاتی آنها در خاطره مطلق و بیکران خدای حقیقی و واقعی طوری ثبت و ضبط شده که هیچگاه و هرگز در آنها کوچکترین خلل و لرزشی ایجاد نخواهد گردید. انسان هیچگاه نمی تواند در چارچوب و محتوای آن دو سرنوشت دخل و تصرف نماید و یا به کمک کلیه ی پندار ها، گفتار ها، کردار ها و یا اعمال نیک و بد دنیوی خود روی آنها کوچکترین اثر مثبت یا منفی بگذارد. و آنهم به این علت و دلیل بدیهی، ساده و بارز یا آشکار که انسان در طول جاری شدن آن دو سرنوشت، از خود دارای هیچگونه اختیار، اراده و خواست آزاد نخواهد بود بلکه اختیار و اراده و خواست آزاد و مطلق خدا بطور مستقیم و بدون واسطه در کلیه ی تار و پود های جسمانی و نفسانی موجودات موثر یا اثر گذار و یا حکم فرما خواهند بود. انسان فقط در طول زندگی های فراوان دنیوی خود از اختیار و اراده و خواست نسبتا آزاد برخوردار می باشد و خواهد بود که همیشه در لحظه مرگ بطور کامل از وی سلب میگردند. بر خلاف بینش و باور ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، هر فرد انسانی منجمله بقیه ی موجودات و خود این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، فقط دارای یک زندگی دنیوی نمی باشد بلکه دقیقا به تعداد یک هفتم ( ۱/۷ ، 1/7 ) کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول و یا به بیانی دیگر به تعداد یک هفتم کنگره های سلسله دایره وار دهّر ها بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) در مدارات یا مراتب و یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پایین ترین حالت نشئگی طبیعی و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی طبیعی قبل از وقوع آخرین مهبانگ و بازگشت به همان حالت آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین و یا نظام احسن و اشرف آفرینش سرمدی یا مبدئی و معادی، ازلی و ابدی . اگر خدای حقیقی و واقعی در حالت کلی و بیکرانی بطور مستقیم و بدون واسطه و یا بطور غیرمستقیم یا باواسطه در قالب وحی با انبیا و اولیا آیینی و دینی حرف زده بوده باشد ( که نزده ) ، باید این حقایق را در گوش های سر و دل های مبارکشان نجوا و زمزمه کرده بوده باشد که نکرده. زیرا این حقایق در محتوای کتب آئینی و دینی به این سادگی و روشنی یافت نمیشوند بلکه بصورت ابهامات و اوهامات و خرافات عدیده و فراوان و انباشته شده بر روی چراغ حقیقت و نور آن. خدای حقیقی و واقعی؛ اول ، وسط، آخر ، ظاهر و باطن همه چیز و همه کس است، محتوا و محیط هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار است و در محتوای هرکدام از آنها دارای هفت سیما یا چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد بصورت هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست که هرکدام دارای حالت برزخ خاص و ویژه خویش می باشند و به یک سهم مساوی با هم و در طول هم و پشت سر همدیگر از حق به ظهور رسیدن و پیدایش و کثرت و تجربه و سپری نمودن زندگی های کلی و جزئیاتی دنیوی خاص و ویژه خویش می باشند و آنهم هرکدام نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه هرکدام دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن. این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی، همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم ( ۸ م ) در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود و شش ( ۶ ) دنیای دیگر به شکل شش آسمان و شش زمین دیگر و هر آنچه که بین آنهاست به همین ترتیب. در عوض خدای آئینی و دینی و فلسفی و عرفانی و الهیاتی فقط لفظ یا کلمه یا واژه و مفهوم محض و ایده انتزاعی با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی میباشد که فقط در زبان و خط و خاطره انسان از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین علت و دلیل کلیه سعی و کوشش های انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود. خدای حقیقی و واقعی را میتوان علمی و یا خدا از دیدگاه علمی نامید. در پایان کلام کودکانه امروز خود که امیدوارم سر خوانندگان گرامی و گردش گران اینترنتی در فضای مجازی و مراجعه کنندگان به این سایت ارزشمند را بدرد نیاورده باشد، لازم به عرض و اشاره میدانم که خدای حقیقی و واقعی یک موجود بیکران یا بینهایت است و لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد و لذا بر خلاف بینش و باور دین مسیحیت، این خدای حقیقی و واقعی در قالب یک فرد انسانی به نام ایسا ( معادل عربی : عیسی ) به انسان تبدیل نشده بلکه در قالب تک تک افراد انسانی و تک تک نباتات و حیوانات و تک تک ذرات نور و اتم ها و نیرو های موجود در طبیعت خودرا به ظهور و پیدایش رسانده با این هدف که عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خویش را در قالب جزئیات زنده نباتی و حیوانی و انسانی تجربه نماید و از پیش و برای همیشه هم به عواقب یا نتایج تلخ و شیرین این تجارب علم و آگاهی کامل داشته و دارد و خواهد داشت. همچنین لازم به اشاره می دانم که تصویر آسمانی - وحیانی - قرآنی در قالب کلمات به شکل 《 دنیا - برزخ - آخرت 》 حقیقت ندارد، زیرا همانطور که در بالا بیان گردید، پایان عالم یا حالت برزخ برای هر فرد انسانی مصادف خواهد بود با بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره ( همیشه حدود نُه ماه بعد ) در همین دنیا در مداری برتر و نه تا وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت. در همین زمینه و در این رابطه، شاید مفید، ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که یکی از فرمولبندی های ژرف و بنیادی و بسیار مهم کلامی قرآن به شکل السماوات سبع و الارض، یعنی هفت آسمان و فقط یک زمین حقیقت ندارد بلکه بصورت 《 السموات و الارضین سبع》 یعنی آسمان ها و زمین های هفتگانه.
ما انسان ها در طول زندگی دنیوی خود هرگز نمیتوانیم بدانیم که این زندگی دنیوی که داریم و یا از آن برخورداریم ، آیا اولین یا صدمین و یا هزارو یکمین زندگی دنیوی هر کدام از ماست بلکه همیشه پس از مرگ به دانش کامل در مورد آن دست خواهیم یافت و آنهم نه به کمک حواس و فهم و عقل انفرادی خود بلکه به کمک حواس و فهم و عقل بیکران خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی.
فردا امیدوارم که این زندگی فلاکت بار دنیوی، اولین زندگی دنیوی روی پائین ترین پله یا درجه ی تکاملی و در نازل ترین حالت نشئگی طبیعی باشد. زیرا در احساس و فکر و خیال، نازل تر از این سطح و مدار و مرتبه و درجه تکاملی برایم تحمل ناپذیر می باشد. اما یقین دارم و مطمئن ام ( و آنهم بدون هیچگونه تعصبی ) که عشق و زندگی دنیوی بعدی من، هیچ چیز دیگری نخواهند بود غیر از همین عشق و زندگی دنیوی در یک درجه تکاملی برتر از حالت فعلی و والدین یا پدر و مادر، خواهران و برادران، عمه ها و خاله ها، عمو ها و دائی ها، . . . . . همین ها خواهند بود، همین فرهنگ ها و تمدن ها، همین سرزمین ها و جوامع و زبان ها و تاریخ ها و . . . . . هرکدام در مداری برتر. آگاهی به مقدار یا اندازه ی هرکدام از درجات فراوان تکاملی هم در طول زندگی دنیوی محال میباشد بلکه پس از مرگ. اما تعداد کلیه ی درجات تکاملی به روش علمی قابل محاسبه و تعیین و در قالب یک عدد بزرگ قابل نمایش اند.

بپرس