خدا اسم یا نام است و خدائی یا خدایی صفت و خدائیت اسم مصدر یا فعل خدا بودن. به زبان آلمانی به ترتیب از چپ به راست: Gott ، goetlich, Gottheit با تلفظ های گاتّ، گُیتلیش، گاتّهایت.
ناصر به تقدیر باید که راضی شود/ که کار خدائی نه تدبیر آن خسرو است/. . . .
... [مشاهده متن کامل]
نه تنها ناصر خسرو بلکه هیچکدام از فقیهان، متکلمین، مفسرین آیات و روایات و احادیث، الهی دانان، حکیمان، عارفان، شاعران و ادیبان دینی منجمله خود بنیانگداران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی و همچنین فلاسفه آزاد اندیش چه ایده آلیست و چه ماتریالیست، پدیدار شناس ها ( فنومنلوژ ها ) و نئومن و نوومن شناسان ( نئومنو لوژ - و نوومنو لوژ ها ) از دیر باز تاکنون نتوانسته اند که به موجود بودن یا وجود داشتن سه نوع تقدیر یا سرنوشت زیر پی ببرند: اولی - وسطی - آخری و یا به بیانی دیگر : اولی ؛ دنیوی و برزخی ؛ اُخروی. چارچوب و محتوای سرنوشت اولی با کمیت و کیفیت بهشت برین یعنی حالت قبل از آغاز سفر و سرنوشت برزخی در طول سفر یعنی حالت بین لحظه مرگ در این دنیا و لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا و در بطن و بهمراه آن در مداری برتر و سرنوشت آخری در پایان سفر یعنی همان سرنوشت اولی، از پیش و یکبار برای جاودانگی آفریده شده و تعیین گردیده اند و تصویر کلی و جزئیاتی آنها در خاطره مطلق و بیکران خدای حقیقی و واقعی طوری ثبت و ضبط شده که هیچگاه و هرگز در آنها کوچکترین خلل و لرزشی ایجاد نخواهد گردید. انسان هیچگاه نمی تواند در چارچوب و محتوای آن دو سرنوشت دخل و تصرف نماید و یا به کمک کلیه ی پندار ها، گفتار ها، کردار ها و یا اعمال نیک و بد دنیوی خود روی آنها کوچکترین اثر مثبت یا منفی بگذارد. و آنهم به این علت و دلیل بدیهی، ساده و بارز یا آشکار که انسان در طول جاری شدن آن دو سرنوشت، از خود دارای هیچگونه اختیار، اراده و خواست آزاد نخواهد بود بلکه اختیار و اراده و خواست آزاد و مطلق خدا بطور مستقیم و بدون واسطه در کلیه ی تار و پود های جسمانی و نفسانی موجودات موثر یا اثر گذار و یا حکم فرما خواهند بود. انسان فقط در طول زندگی های فراوان دنیوی خود از اختیار و اراده و خواست نسبتا آزاد برخوردار می باشد و خواهد بود که همیشه در لحظه مرگ بطور کامل از وی سلب میگردند. بر خلاف بینش و باور ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، هر فرد انسانی منجمله بقیه ی موجودات و خود این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، فقط دارای یک زندگی دنیوی نمی باشد بلکه دقیقا به تعداد یک هفتم ( ۱/۷ ، 1/7 ) کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول و یا به بیانی دیگر به تعداد یک هفتم کنگره های سلسله دایره وار دهّر ها بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) در مدارات یا مراتب و یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پایین ترین حالت نشئگی طبیعی و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی طبیعی قبل از وقوع آخرین مهبانگ و بازگشت به همان حالت آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین و یا نظام احسن و اشرف آفرینش سرمدی یا مبدئی و معادی، ازلی و ابدی . اگر خدای حقیقی و واقعی در حالت کلی و بیکرانی بطور مستقیم و بدون واسطه و یا بطور غیرمستقیم یا باواسطه در قالب وحی با انبیا و اولیا آیینی و دینی حرف زده بوده باشد ( که نزده ) ، باید این حقایق را در گوش های سر و دل های مبارکشان نجوا و زمزمه کرده بوده باشد که نکرده. زیرا این حقایق در محتوای کتب آئینی و دینی به این سادگی و روشنی یافت نمیشوند بلکه بصورت ابهامات و اوهامات و خرافات عدیده و فراوان و انباشته شده بر روی چراغ حقیقت و نور آن. خدای حقیقی و واقعی؛ اول ، وسط، آخر ، ظاهر و باطن همه چیز و همه کس است، محتوا و محیط هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار است و در محتوای هرکدام از آنها دارای هفت سیما یا چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد بصورت هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست که هرکدام دارای حالت برزخ خاص و ویژه خویش می باشند و به یک سهم مساوی با هم و در طول هم و پشت سر همدیگر از حق به ظهور رسیدن و پیدایش و کثرت و تجربه و سپری نمودن زندگی های کلی و جزئیاتی دنیوی خاص و ویژه خویش می باشند و آنهم هرکدام نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه هرکدام دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن. این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی، همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم ( ۸ م ) در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود و شش ( ۶ ) دنیای دیگر به شکل شش آسمان و شش زمین دیگر و هر آنچه که بین آنهاست به همین ترتیب. در عوض خدای آئینی و دینی و فلسفی و عرفانی و الهیاتی فقط لفظ یا کلمه یا واژه و مفهوم محض و ایده انتزاعی با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی میباشد که فقط در زبان و خط و خاطره انسان از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین علت و دلیل کلیه سعی و کوشش های انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود. خدای حقیقی و واقعی را میتوان علمی و یا خدا از دیدگاه علمی نامید. در پایان کلام کودکانه امروز خود که امیدوارم سر خوانندگان گرامی و گردش گران اینترنتی در فضای مجازی و مراجعه کنندگان به این سایت ارزشمند را بدرد نیاورده باشد، لازم به عرض و اشاره میدانم که خدای حقیقی و واقعی یک موجود بیکران یا بینهایت است و لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد و لذا بر خلاف بینش و باور دین مسیحیت، این خدای حقیقی و واقعی در قالب یک فرد انسانی به نام ایسا ( معادل عربی : عیسی ) به انسان تبدیل نشده بلکه در قالب تک تک افراد انسانی و تک تک نباتات و حیوانات و تک تک ذرات نور و اتم ها و نیرو های موجود در طبیعت خودرا به ظهور و پیدایش رسانده با این هدف که عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خویش را در قالب جزئیات زنده نباتی و حیوانی و انسانی تجربه نماید و از پیش و برای همیشه هم به عواقب یا نتایج تلخ و شیرین این تجارب علم و آگاهی کامل داشته و دارد و خواهد داشت. همچنین لازم به اشاره می دانم که تصویر آسمانی - وحیانی - قرآنی در قالب کلمات به شکل 《 دنیا - برزخ - آخرت 》 حقیقت ندارد، زیرا همانطور که در بالا بیان گردید، پایان عالم یا حالت برزخ برای هر فرد انسانی مصادف خواهد بود با بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره ( همیشه حدود نُه ماه بعد ) در همین دنیا در مداری برتر و نه تا وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت. در همین زمینه و در این رابطه، شاید مفید، ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که یکی از فرمولبندی های ژرف و بنیادی و بسیار مهم کلامی قرآن به شکل السماوات سبع و الارض، یعنی هفت آسمان و فقط یک زمین حقیقت ندارد بلکه بصورت 《 السموات و الارضین سبع》 یعنی آسمان ها و زمین های هفتگانه.
ما انسان ها در طول زندگی دنیوی خود هرگز نمیتوانیم بدانیم که این زندگی دنیوی که داریم و یا از آن برخورداریم ، آیا اولین یا صدمین و یا هزارو یکمین زندگی دنیوی هر کدام از ماست بلکه همیشه پس از مرگ به دانش کامل در مورد آن دست خواهیم یافت و آنهم نه به کمک حواس و فهم و عقل انفرادی خود بلکه به کمک حواس و فهم و عقل بیکران خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی.
فردا امیدوارم که این زندگی فلاکت بار دنیوی، اولین زندگی دنیوی روی پائین ترین پله یا درجه ی تکاملی و در نازل ترین حالت نشئگی طبیعی باشد. زیرا در احساس و فکر و خیال، نازل تر از این سطح و مدار و مرتبه و درجه تکاملی برایم تحمل ناپذیر می باشد. اما یقین دارم و مطمئن ام ( و آنهم بدون هیچگونه تعصبی ) که عشق و زندگی دنیوی بعدی من، هیچ چیز دیگری نخواهند بود غیر از همین عشق و زندگی دنیوی در یک درجه تکاملی برتر از حالت فعلی و والدین یا پدر و مادر، خواهران و برادران، عمه ها و خاله ها، عمو ها و دائی ها، . . . . . همین ها خواهند بود، همین فرهنگ ها و تمدن ها، همین سرزمین ها و جوامع و زبان ها و تاریخ ها و . . . . . هرکدام در مداری برتر. آگاهی به مقدار یا اندازه ی هرکدام از درجات فراوان تکاملی هم در طول زندگی دنیوی محال میباشد بلکه پس از مرگ. اما تعداد کلیه ی درجات تکاملی به روش علمی قابل محاسبه و تعیین و در قالب یک عدد بزرگ قابل نمایش اند.