خدا نکرده

/xodAnakarde/

لغت نامه دهخدا

خدانکرده. [ خ ُ ن َ ک َ دَ / دِ ] ( ق مرکب ) خداناکرده. خدانخواسته. رجوع به خداناکرده شود :
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدانکرده خطا کنی.
هاتف اصفهانی.

فرهنگ فارسی

خدا ناکرده خدا نخواسته

پیشنهاد کاربران

Perish the thought if you lose, He will get the first Place. خدا نکرده اگر تو ببازی اون اول میشه.
منبع Longman لغت Perish
دور از جون
خدا نکرده: [عامیانه، اصطلاح] امیدوار این طور نباشد.
God forbid

بپرس