خدا مرده است

پیشنهاد کاربران

God is not dead, Gott ist nicht tot
با تلفظ های ؛ گات ایست نیشت تَوت به زبان آلمانی و گاد ایز نات دِد به زبان انگلیسی. چرا ؟ پاسخ : همانطور که تاریخ دو نوع میباشد؛ یکی حقیقی و واقعی که مستقل از انسان ( یعنی انسان چه باشد و چه نباشد ) به وقوع می پیوندد یا روی میدهد و دیگری نوشتاری و شفاهی که توسط خبرنگاران و مورخین نوشته و بیان میگردد که هرگز نمی تواند بطور صددرصد حقیقی و منطبق بر واقعیت کلی باشد. درست به همین ترتیب خدا هم دو نوع است؛ یکی حقیقی، واقعی، بیکران و بینهایت که هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد ( منجمله موجودات خیالی - اوهامی از قبیل اهریمن، زَتان، ابلیس و یا شیطان تحت عنوان سلطان ظلمت، حاکم جهنم و گُر دهنده آتش آن و وسوسه کننده افراد انسانی بسوی تاریکی ها، بدی ها و گمراهی ها ؛ عزرائیل یا ملک الموت و یا فرشته مرگ از راه قبض روح و روان و پراندن جان بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ کالبد، تن و یا بدن؛ گابریئل یا جبرئیل تحت عنوان فرشته پیام رسان و پیام آور از علم غیب در قالب وحی به گوش سر و دل مقربین درگاه خدا ؛ میخائیل به شکل مَی خواه ایل به معنای ایل خواهان مَی و شراب ملکوتی تحت عنوان فرشته فیض و بخشش و رحمت و مهربانی ؛ حضرت خضر تحت عنوان ولی مستور حق تعالی و راهنما و هادی و آزمایشگر موسا ( مو سی ) و سرانجام اسرافیل تحت عنوان فرشته صور یا بوق و یا شیپور چی و موجودات خیالی و اوهامی دیگری تحت نام های مفرد و جمع بصورت جن و اجنه ) که بی نیاز مطلق است و موجود بودنش به هیجگونه اثباتی از طرف انسان هیچگونه نیازی نداشته، ندارد و نخواهد داشت و دیگری خدای کلمه ای، مقوله ای، لفظی، واژه ای، مفهومی و ایده ای که فقط در زبان و خط و فهم و عقل محدود انسانی وجود دارد و در خارج از آنها هیچ گونه مصداق و مثال بیرونی ندارند. موجود بودن این چنین خدایی همیشه نیازمند اثبات از طرف انسان بوده، هست و خواهد بود و کلیه سعی ها و کوشش ها در اثبات وجود این نوع خدا همیشه با شکست مواجه بوده، میباشد و خواهد بود. امروز و آینده میتوان خدای نوع اول را علمی نامید و خدای نوع دوم با نام های گونانگون در زبان های مختلف انسانی را اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، آئینی و دینی، الاهیاتی، فلسفی، عرفانی و آتئیستی نامید. خدای حقیقی و واقعی در قالب جزئیات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی مانند هر پدیده و امور دیگری مشمول حال چرخه تولد و مرگ و جهش های تکاملی پیشرو ( موجودات مفید ) و پس رو ( موجودات غیر مفید ) می باشد، اما بطور همزمان در حالت کلی و بیکرانی نه متولد میشود و نه می میرد بلکه در لحظه جاودانه حال جاودانه حی یا زنده و خاطر است. نکات بسیار مهمی وجود دارند که فلاسفه آزاد اندیش غرب و حکیمان و عارفان دینی غرب و شرق، هیچ توجه ژرف به آنها نداشته اند از قبیل: وعده های بهشت و جهنم از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از آئین و دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان با هدف زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و و به ویژه در حافظه تاریخ، متاثر از شهوات غرایز نام آوری و شهرت طلبی، برتر بینی خود و ایل و طایفه و قبیله و قوم خودی در میدان رقابت با نام ها، ایلات، طوایف، قبایل و اقوام غیر خودی یا بیگانه. آئین یکتا پرستی هم از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و بر هستی و وجود انسان تحمیل نگردیده بلکه بر خاسته از دل و زمینه های دوران حاکمیت آیین های بت پرستی بوده و لذا هیچ تهفه بدرد بخوری به حال انسان نبوده و هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از فرزند راستین، وارث برحق، ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آئین های بت پرستی. ژرف ترین نکته در این زمینه اینست که خدای حقیقی و واقعی در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود، عرب ، عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیانت، نجات دهنده، شفابخش، نبی، پسر ، رسول، ولی، والی ، خلیفه و هیچ عنوان دیگری برای هدایت و راهنمائی بشر بسوی معنویت های حقیقی و نور و روشنائی انتخاب، اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و بازدارنده رشد و نمو قوای ادراکی فهم و عقل انسان و کُند کننده احساسات و عواطف و فکر و خیال و در عوض تقویت کننده ابهامات و اوهامات و خرافات از قبیل ؛ ستایش و پرستش، نیایش و مناجات، دعا و عبادات، طاعت و بندگی، تسبیح و ذکر، احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها ، زیارت اماکن به اصطلاح مقدسه و سرانجام تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و بر پیش پا و روی انسان بسوی کمال قرار داده نشده بلکه جملگی بدون استثناء میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی میباشند . در پایان کلام کودکانه امروز خود لازم به اشاره به یک نکته مهم دیگر میدانم و آن اینکه فهم و درک و معرف یا شناخت خدای حقیقی و واقعی از خود به کمک حواس و فهم ها و عقل های افراد انسانی در طول زندگی های دنیوی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده همیشه محدود و نسبی و مشمول حال تکامل بوده و میباشد و خواهد بود، اما همزمان به کمک حواس و فهم و عقل بیکران خویش جاودانه در نهایت کمال ایده آل مطلق می باشد یعنی خود آگاه و آگاه مطلق به همه چیز و همه کس.
...
[مشاهده متن کامل]

ز بند و کمند عشق تو ای یار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست/ کجا و کَی تواند گریزد این مخلوق زین داغ نهاده بر سر و دل و پا و دست /

بپرس