خجر

لغت نامه دهخدا

خجر. [ خ َ ج َ ] ( ع ص ) بوی قسمتهای پایین بدن. بوی مقعد. || بدبویی سعال. ( از منتهی الارب ). بدبویی سرفه. ( از ناظم الاطباء ). || صدای آب بر دامن کوه. ( از اقرب الموارد ).

خجر. [ خ ِ ج ِرر ] ( ع ص ) بسیارخوار. بسیارخورنده. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ).ج ، خِجِرّون. || بددل. ( از منتهی الارب ). جبان و روگردان از جنگ. ( از متن اللغة ). ج ، خجرون.

پیشنهاد کاربران

بپرس