خثعمی. [ خ َ ع َ ] ( اِخ ) ابوجعفر محمدبن حسین بن حفص بن عمر خثعمی کوفی معروف به اشانی. ( از انساب سمعانی ). رجوع به «اشانی » شود.
خثعمی. [ خ َ ع َ ] ( اِخ ) ابوجعفر محمدبن علی بن حسن طحان انباری از انبار بود. او از ابراهیم بن دنوفا و ابی الاحوص قاضی حدیث شنید و از او ابوبکر محمدبن ابراهیم بن مقری حدیث کرد. ( از انساب سمعانی ).
خثعمی.[ خ َ ع َ ] ( اِخ ) ابوعبدالله مصعب بن مقدام خثعمی کوفی از اهل کوفه بود و از مسعر و سفیان ثوری و حسن بن صالح و اسرائیل بن یونس و داود طائی حدیث شنید و از اومحمدبن عبداﷲبن نمیر و ابوبکربن ابی شبیه و ابوبکربن محمدبن العلاء و اسحاق بن راهویه حدیث کردند یحیی بن معین بر اوثنا کرد و او را بثقه بودن بستود. مرگش درسال 203 هَ. ق. اتفاق افتاد. ( از انساب سمعانی ).
خثعمی. [ خ َ ع َ ] ( اِخ ) عباس بن سفیان الخثعمی. وی از دریاسالاران دوره عباسی است و بزمان خلافت منصور عباسی فرماندهی نیروی دریایی عرب را بعهده داشت. بسال 146 هَ. ق. با قبرسیان جنگید و اولین کسی بود که در عهد بنی عباس بجنگ با قبرس دست زد. وفاتش محتملاً در 150 هَ. ق. اتفاق افتاد. ( از اعلام زرکلی چ 2ج 4 ص 33 ) و رجوع به تهذیب ابن عساکر ج 7 ص 222 شود.
خثعمی. [ خ َ ع َ ] ( اِخ ) محمدبن عبداﷲ . وی از شاعران عرب بود و او راست : کتاب الشعر و الشعراء. رجوع به الفهرست ابن الندیم و عیون الاخبار ج 3 ص 168 و ج 2 ص 192 شود :
صلصل خواند همی شعر لبید و زهیر
نارو راند همی مدح جریر و خثم .
منوچهری.