ختنه نکرده

واژه نامه بختیاریکا

نبریدِه

پیشنهاد کاربران

ابظر. [ اَ ظَ ] ( ع ص ) اقلف. نابریده. نامختون. ختنه ناکرده. || کش لب بالا بزرگ بود. لب زبرین ْبزرگ. آنکه میان لب زَوَرینش بیرون آمده بود. ( تاج المصادر بیهقی ) . آنکه لب بالائین او پیش آمده باشد. که در میان لب بالائین تندی و پیش آمدگی و برآمدگی بود. لب زَوَرین ْبزرگ. ( مهذب الاسماء ) .
...
[مشاهده متن کامل]

مؤنث : بَظْراء. ج ، بُظر.

غرمول. [ غ ُ ] ( ع اِ ) نره ، یا نره سطبر نرم فروهشته ختنه ناکرده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج العروس ) . گفته اند غرمول را در جانوران سم دار گویند. ( از تاج العروس ) . || نره اسب. ( دهار ) . قضیب اسب. ( مهذب الاسماء ) . || نره درازگوش. ( دهار ) . نره خر.
ختنه نکرده: [عامیانه، اصطلاح] آزمند، پول پرست، نامسلمان، پدر سوخته.

بپرس