ختر

لغت نامه دهخدا

ختر. [ خ َ ] ( ع مص ) مکر و غدر کردن. فریفتن. ( از منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان عادل ) ( متن اللغة ) ( معجم الوسیط ). || خبیث و فاسد شدن نفس. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) .

ختر. [ خ َ ] ( ع اِ ) زشت ترین غدر. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) «لن تَمُدَّ لنا شبراً من غدر الا مددنا لک باعاً من ختر». ( از اقرب الموارد ).

ختر. [ خ َ ت َ ] ( ع اِ ) خَدَر که در نوشیدن دوا یا زهر پیدا شود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . خدر از نوشیدن دوا یا زهر پیدا شود و بر اثر آن به آدمی ضعف و سستی دست دهد. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

زشت ترین غدر

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خَتَّارٍ: بسیار حیله گر (مبالغه است و از ماده ختر میباشد که به معنای شدت مکر و حیله است )
تکرار در قرآن: ۱(بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس