لغت نامه دهخدا
خت. [ خ ِ ] ( اِ ) دو.دوندگی. || تابش. جلوه. ( ناظم الاطباء ).
خت. [ خ َت ت ] ( اِخ ) شهرکی است در نواحی جبال عمان. ( از یاقوت معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
( خِت ) خرت؛ چاق
( خُت ) خودت
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید