خبیط. [ خ َ ] ( ع اِ ) حوض کوچک ویران شده بر اثر پای شتران. ( از منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( معجم الوسیط ) ( تاج العروس ) ( اقرب الموارد ). ج ، خُبُط. || ماست که بر آن شیر تازه ریزند هم زنند تا مخلوط شود. ( از منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( معجم الوسیط ) ( تاج العروس ). ج ، خُبُط. || آب اندک باقی مانده در حوض. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) ( معجم الوسیط ). ج ، خُبُط. || اندازه کمی ازآب در حدود نصف یا ثلث آن. ( از متن اللغة ). خبیطه. - فرس خبیط ؛ اسب که پای برزمین زند. ( از منتهی الارب ).