خبیب بن عدی اوسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خُبَیْب بن عَدِیّ بن مالک بن عامر اَوْسی انصاری، از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و از نخستین شهدای صدر اسلام می باشد.
او از قبیله اوس و از انصار بود. همراه با پیامبر بودن خبیب خبیب بن عدی در زمرۀ مسلمانانی است که در جنگ بدر حضور داشتند و در کنار پیامبر با مشرکان نبرد کردند. او در این غزوه حارث بن عامر بن نَوْفَل، از مشرکان، را به قتل رسانید. خبیب در جنگ احد نیز همراه رسول خدا بود. سرگذشت خبیب در جریان تبلیغ طوایف عَضَل و قارَه وقایعی برای خبیب پیش آمد که به آنها اشاره می شود. ← تبلیغ طوایف عَضَل و قارَه خبیب بن عدی یکی از مبلّغانی بود که پیامبر در صفر سال ۴، به درخواست طوایف عَضَل و قارَه برای تبلیغ دین اسلام به سوی آنان اعزام کرد، اما نمایندگان طوایف عضل و قاره خیانت کردند و به یاری طایفه بنی لحیان برخی از یاران پیامبر را به شهادت رساندند. (ابن هشام، تاریخ این حادثه را سال ۳ نوشته است). ← اسارت خبیب توسط عَضَل و قارَه در این واقعه خبیب بن عدی و زید بن دَثنه را اسیر کردند و به مکه بردند و آنان را در مقابل دو اسیر از هذیل که در مکه بودند، به قریش فروختند. ← فروخته شدن خبیب به قریش به گفته ی ابن اسحاق، حُجَیْر بن اَبی اِهاب تَمیمی، هم پیمان بنی حارث و برادر مادری حارث بن عامر بن نوفل، خبیب بن عدی را خرید و او را به عُقبَه، پسر حارث بن عامر، سپرد تا وی را به انتقام خون پدرش، که در غزوه بدر کشته شده بود، بکشد. دو نقل دیگر در این ماجرا گفته شده است: ۱. روایتی که حاکی از آن است که خبیب بن عدی را فرزندان حارث بن عامر خریدند. ۲. روایتی نیز از آن حکایت دارد که جمعی از فرزندان مشرکانی که در بدر کشته شده بودند، خبیب را مشترکا خریدند. ← اسارت خبیب از آنجا که اسارت خبیب در ماه حرام (ذیقعده) بود، بنی حارث تصمیم گرفتند او را مدتی در اسارت نگاه دارند. خبیب بن عدی در خانه ی زنی به نام ماویه یا در خانه ی دختر حارث بن عامر یا دختر عقبة بن حارث، زندانی شد. ← کرامت خبیب در منزل زن قریشی گفته شده است زنی که خبیب در خانه اش زندانی بود، از خبیب کراماتی دید، از جمله آن که یک بار خبیب را در حال خوردن خوشه ای انگور مشاهده کرد، در حالی که آن هنگام در مکه باغی و انگوری نبود. هنگامی که خبیب در حبس بود، اگرچه فرصتی برای انتقام جویی یافت، غدر و خیانت نکرد و آن زن چون این رفتار کریمانه او را دید، گفت که هرگز اسیری بهتر از خبیب بن عدی ندیده است. ← بردن خبیب به تنعیم هنگامی که قریش تصمیم گرفتند خبیب را بکشند، وی را به تَنْعیم بردند که در سه میلی مکه، بیرون حرم، در راه مدینه قرار دارد. جمعی از مردم مکه نیز همراه وی به تنعیم رفتند. ← درخواست خبیب قبل از شهادت خبیب درخواست کرد به وی مهلت دهند تا دو رکعت نماز بخواند. بنی حارث پذیرفتند و خبیب پیش از مرگ، دو رکعت نماز خواند و این کار خبیب سنّت ماندگاری شد برای کسانی که تسلیم مرگ اجباری می شوند. ← حالت خبیب هنگام شهادت خبیب بن عدی هنگام مرگ بسیار آرام و خون سرد بود. وی که دارای قریحه شاعری بود، هنگام مرگ اشعاری خواند که روحیۀ وی را در هنگام شهادت به خوبی نشان می دهد. ← دعای خبیب قبل از شهادت خبیب بن عدی قبل از مرگ این دعا را به درگاه خداوند خواند: خدایا به حساب یکایک اینان برس و ایشان را دسته دسته بکش و از ایشان احدی را باقی مگذار. این دعا نیز سنّتی برای آیندگان شد، که معمولا در هنگامه های سخت به عنوان نفرین به دشمن خوانده می شود. ← نخستین مسلمان به دار آویخته خبیب نخستین مسلمانی بود که به دار آویخته شد. او را به تیری چوبی بستند و چهل تن از فرزندان کشته شدگان مشرکان در بدر، با زخم نیزه او را از پای درآوردند. ← حالت خبیب بعد از شهادت گفته شده است، چون خبیب بن عدی کشته شد، صورتش به سوی قبله بود و هر چه خواستند او را به خلاف قبله برگردانند، موفق نشدند و وی را به حال خود رها کردند. ← جسد خبیب یکی از یاران پیامبر به نام عَمرو بن اُمَیّه ضَمری که برای قتل ابوسفیان مأمور شده، اما موفق به این کار نشده بود، به سوی مدینه بازگشت. وی در تنعیم به پای چوبه دار خبیب که نگهبانان پیرامون آن بودند، رفت و پیکر او را پایین آورد و چند قدمی بر دوش کشید. چون نگهبانان هشیار شدند و او را دنبال کردند، پیکر خبیب را انداخت و گریخت، اما پیکرش بعد از آن دیده نشد، گویی که زمین آن را بلعیده باشد. (ابن حجر عسقلانی، نوشته است رسول خدا مقداد و زبیر را برای پایین آوردن پیکر خبیب و دفن آن فرستاد). روایاتی که درباره مرگ خبیب بن عدی نقل شده متفاوت، اما اغلب نزدیک به روایت فوق الذکر است. قاتل خبیب اگرچه عقبة بن حارث بن عامر را به عنوان قاتل خبیب بن عدی نام برده اند، گفته شده که عقبة بن حارث سوگند خورده که او خبیب را نکشته است و او در آن هنگام خردسال تر از آن بوده که چنین کند. از او نقل شده است که «ابا مَیْسَرَه نیزه را در دست من قرار داد و دست مرا به همراه نیزه گرفت و خبیب را ضربه زد تا او را به قتل رسانید». ایمان استوار خبیب خبیب چنان بر سر ایمانش پایدار و استوار بود که هنگام مرگ چون از او خواستند از اسلام و پیامبر روی برگرداند تا آزادش کنند، پاسخ داد که اگر همه آنچه در زمین است از آن من باشد، دوست ندارم از اسلام روگردانم. مشرکان هنگام قتل خبیب به او گفتند، آیا دوست داشتی اکنون محمد در جای تو بود و تو نزد خانواده ات می بودی؟ خبیب پاسخ داد که به خدا سوگند، من دوست ندارم محمد در جای خودش، خاری به پایش فرو رود. (ابن هشام، گفتار مذکور را دربارۀ زید بن دثنه نقل کرده است). حسّان ثابت اشعاری در رثای خبیب بن عدی گفته است. شخصیت خبیب چهرۀ خبیب بن عدی به عنوان شهیدی که بسیار مظلومانه و توأم با شکنجه و در اسارت به قتل رسید، پیرایه ای قدسی یافته است و از مأموریتی که خبیب و دیگر یارانش برای آن اعزام شدند، می توان دریافت که خبیب مردی اهل علم و فضل و آشنا به احکام اسلام بوده است. کتاب نامه • ابن اثیر، اُسْدُ الغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور و محمود عبدالوهاب فاید، قاهره ۱۳۹۰/۱۹۷۰. • ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶. • ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. • ابن سعد، الطبقات الکبری، (بیروت). • ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. • عبدالله ابن قُدامه مقدسی، الاستبصار فی نسب الصحابة من الانصار، چاپ علی نویهض، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲. • ابن کلبی، جمهرة النسب، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶. • ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا و ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۹۳۶. • ذهبی، مروج الذهب. • مصعب بن عبدالله زبیری، کتاب نسب قریش، چای لوی پروونسال، قاهره ۱۹۵۳. • محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونس، قاهره ۱۹۶۶. • یاقوت حموی، معجم البلدان.

پیشنهاد کاربران

بپرس