خبیئه

لغت نامه دهخدا

( خبیئة ) خبیئة. [ خ َ ءَ ] ( ع ص ) پنهان کرده. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). ج ، خبایا. || پنهانی. ( از منتهی الارب ). راز نهانی. ( یادداشت بخط مؤلف ). ج ، خبایا.

خبیئة. [ خ َ ءَ ] ( اِخ ) نام دختر ریاح بن یربوع است. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

نام دختر ریاح بن یربوع است

فرهنگ معین

(خَ ئِ یا ئَ ) [ ع . خبیئة ] (ص . اِ. ) پنهان ، مخفی .

پیشنهاد کاربران

بپرس