خبوع

لغت نامه دهخدا

خبوع. [ خ ُ ] ( ع مص ) دم گرفتن کودک را از گریستن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). خبعالصبی خبوعاً؛ انقطع نفسه و فحم من البکاء. ( از اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) ( معجم الوسیط ) ( تاج العروس ).

پیشنهاد کاربران

بپرس