خبزه

لغت نامه دهخدا

( خبزة ) خبزة. [ خ ُ زَ ] ( ع اِ ) نان کوماج. ( از آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). طلمه. ( از متن اللغة ) || چونه خمیر. ( از ناظم الاطباء ). || تکه های بزرگ نان. الثرید الضخمة. || گوشت. ( از متن اللغة ).
خبزه. [ خ ُ زَ ] ( اِخ ) نام کوهی است مشرف بر ینبع. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

خبزه. [ خ َ ب ِ زَ ] ( اِخ ) نام دهی است بطائف. ( از آنندراج ).

خبزه. [ خ ُ زَ ] ( اِخ ) حصنی از اعمال ینبع بارض تهامه نزدیک مکه بوده است. ( از معجم البلدان یاقوت حموی ).

فرهنگ فارسی

حصنی از اعمال ینبع بارض تهامه نزدیک مکه بوده است .

دانشنامه عمومی

خبزه ( به عربی: خبزة ) یک منطقهٔ مسکونی در یمن است که در استان بیضاء واقع شده است. [ ۱]
عکس خبزه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس