خبری

/xabari/

مترادف خبری: مربوط به خبر، اخباری

برابر پارسی: آگاهی

معنی انگلیسی:
predicative, indicative, predicate, containing news

لغت نامه دهخدا

خبری. [ خ َ ب َ ] ( ص نسبی ) مقابل انشائی.
- جمله خبری ؛ جمله خبری جمله ای است که قابل صدق و کذب است در مقابل جمله انشائی که چنین قابلیتی ندارد. جملاتی چون : زید رفت ، عمرو آمد، حسن ایستاده است ، تقی نشسته است ، درخت سبز است همه جمله خبری اند.
- واگن خبری ؛ واگنی که از تعطیل واگنها در آخر شب خبر دهد. ( یادداشت بخط مؤلف ).

خبری. [ خ َ ب َ ] ( ص نسبی ) راوی. مورخ. تاریخ نویس. ( از ناظم الاطباء ).

خبری.[ خ َ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به خبر که قریه ای است از قراء فارس در نواحی شیراز. ( از انساب سمعانی ).

فرهنگ فارسی

منسوبست به خبر که قریه ایست از قرائ فارس در نواحی شیراز .

مترادف ها

predicative (صفت)
مسندی، خبری، گزارهای

پیشنهاد کاربران

کنش ( مصدر ) : ( To inform ) = ( اَزدِیندَن )
کنش=مصدر=اَزدِیندَن، اَزدِینید، اَزدینیده، اَزدِین.
خبر دهنده= نام پوینده= ازدینیدار.
نام کنش=اَزدِینیشن .
اندر نوشتار زیر کوشش بر آن شده که واژه ی ازدینیدن را با گپ گروه دبیره ی ( الفبای اوستایی ) که فرگشت ترین گپ گروه امروزین می باشد به نمایش بگذارم اندر میان ماهک.
...
[مشاهده متن کامل]

( 𐬀𐬰𐬛𐬉𐬥𐬍𐬛𐬀𐬥. ) = ( Azdēnīdan ) ، ( Azdēnīd ) ، ( Azdēnīdeh ) ، ( Azdēn ) .
( 𐬀𐬰𐬛 𐬉𐬥𐬍𐬛 ) = ( Azdēnīd ) = اَزدِینید.
اطلاع:ازد، اَزدِین .
( 𐬀𐬰𐬛 𐬉 𐬥𐬍𐬛𐬈 𐬵. ) = ( Azdēnīdeh ) . = اَزدِینیده.
( 𐬀𐬰𐬛 𐬉𐬥. ) = ( Azdēn ) = ( اَزدِین )
Gerund= Azdēnišn = ( اَزدِینیشن )
Adjective= Azdēnīg= اَزدِینگ=خبری

رسانه ای
مِهترِ سرای ( اتاق ) نمایندگان �ایالات متحد� در زمینه ی ترابری و زیر ساخت ها در همایشی رسانه ای [خبری]، نشانه های روی جورابش را نشان می دهد. برگرفته از �اسپوتنیک� ( با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر )
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از زیرنویس یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/07/blog - post_5. html

بپرس