( خبر آمدن ) خبر آمدن. [ خ َ ب َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) اطلاع آمدن. از مطلبی آگهی بدست آمدن. مطلع شدن : بعاقبت خبر آمد که مرد ظالم مردبسیم سوختگان زرنگار کرده سرای.سعدی.مه دو هفته اسیرش گرفت و بند نهاددوهفته رفت که از وی خبر نیآمد بیش.سعدی ( خواتیم ).یا مسافر که درین بادیه سرگردان شددیگر از وی خبر و نام و نشان می آید.سعدی ( بدایع ).