خب ء
لغت نامه دهخدا
خب ء. [ خ َ ] ( ع مص ) حفظ کردن. پنهان کردن. ( از ترجمان عادل بن علی ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) ( از المنجد ) ( از منتهی الارب ) ( از غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ).
خب ء. [ خ َ ] ( اِخ ) صحرائی است در مدینه جنب قُباء. ( از معجم البلدان یاقوت حموی ).
خب ء. [ خ َ ] ( اِخ )موضعی است به نجد. ( از معجم البلدان یاقوت حموی ).
خب ء. [ خ ُ ] ( اِخ ) وادیی است به عربستان که از «کاثب » شروع می شود و تا پشت ریگزار «کشب » می رود و بعد از آن به بیابان «جموح » که پائین «قباء»است منتهی میگردد. ( از معجم البلدان یاقوت حموی ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی خَبْءَ: نهان -هر چیزی که در احاطه غیر خود ، قرار گیرد ، بطوری که دیگر نشود ادراکش کرد(عبارت یخرج الخبء فی السموات و الارض ، استعاره است ، گویا موجودات در پس پرده عدم و زیر طبقات نیستی قرار داشتند و خدا آنها را یکی پس از دیگری از آنجا به عالم وجود درآورد . بن...
تکرار در قرآن: ۱(بار)
تکرار در قرآن: ۱(بار)
wikialkb: ریشه_خب ء
پیشنهاد کاربران
عامو خدا نکنه یعنی چی که یعنی خب عربیه
یعنی چی که خب یهنی عربی خب