خاکیانی که زاده زمیند
ددگانی بصورت آدمیند.
نظامی.
شاهد نو، فتنه افلاکیان نوخط فرد، آینه خاکیان.
نظامی.
|| مردمان بی عزت و بیحرمت وخوار و ذلیل را گویند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). خواران. ( شرفنامه منیری ) ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 374 ) : خاکیان جگر آتش زده از باد سموم
آبخور خاک در حضرت علیا بینند.
خاقانی.
آسمان پل بر سر آن خاکیان خواهد شکست کآبروی اندر ره آن دلستان افشانده اند.
خاقانی.
از پی خونریز جان خاکیان شهربندی شد فلک در کوی تو.
خاقانی.
تا ز محیط هواخشک بر آبی چو ابردر قدم خاکیان هر چه که داری ببار.
خاقانی.
جور نگر کز جهت خاکیان جغد نشانم بدل ماکیان.
نظامی.
چون گریزانی ز ناله خاکیان غم چه ریزی بر دل غمناکیان.
مولوی.
|| مردگان. ( اشتنگاس ).خاکیان. ( اِخ ) دهی است جزءدهستان مرکزی بخش صومعه سرا، واقع در یک هزارگزی جنوب شوسه صومعه سرا به رشت. ناحیه ای است جلگه ای و مرطوب و مالاریائی. دارای 160 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان گیلکی و فارسی است. آب آنجا از رودخانه ماسوله و محصولات آنجا برنج و توتون و سیگارو شغل اهالی زراعت و مکاری است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).