خاکسترنشین
/xAkestarneSin/
مترادف خاکسترنشین: بی خانمان، آواره، پاکباخته، خاک نشین، بدبخت، بیچاره، بی نوا
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
اصطلاحات و ضرب المثل ها
بدبخت / بیچاره
مثال:
اول ها شغل خوب و درآمد معقولی داشت، اما عادت به قمار خاکسترنشینش کرد.
پیشنهاد کاربران
خاکستر نشین : [عامیانه، کنایه ] بدبخت، سیه روز، ذلیل.