خاک گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) خاک شدن. بصورت خاک درآمدن. بخاک تحول یافتن چنانکه جسد مرده پس از مدتها در زیر خاک ماندن : خاک گشته ، باد خاکش بیخته.رودکی.دیر و زود این شخص و شکل نازنین خاک خواهد گشتن و خاکش غبار.سعدی.