خاک گشتن

لغت نامه دهخدا

خاک گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) خاک شدن. بصورت خاک درآمدن. بخاک تحول یافتن چنانکه جسد مرده پس از مدتها در زیر خاک ماندن :
خاک گشته ، باد خاکش بیخته.
رودکی.
دیر و زود این شخص و شکل نازنین
خاک خواهد گشتن و خاکش غبار.
سعدی.

پیشنهاد کاربران

بپرس