خاک مالی کردن

لغت نامه دهخدا

خاک مالی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خاک مال کردن. شستن با مالیدن خاک و آب با هم بچیزی.

فرهنگ فارسی

خاک مال کردن شستن با مالیدن خاک و آب با هم بچیزی .

پیشنهاد کاربران

خاکمالی کردن:سر وته قضیه ای راجمع وجورکردن. شستشوی چیزی با خاک وآب.
نمونه :اورا وابداردتا به کلامی واقعه را خاکمالی بکند. ( کلیدر ج۷ص۲۰۲۶ )
محمدجعفر نقوی

بپرس